مرد در کنار جسم رو به مرگ زنی که دوستش دارد نمی توانم

مرد در کنار جسم رو به مرگ زنی که دوستش دارد: "نمی توانم، نمی توانم بگذارم که بمیری. چون می دانم که فراموشت خواهم کرد. و بعد همه چیز را از دست خواهم داد، برای همین می خواهم تو را در این سوی جهان نگه دارم، تنها جایی که می توانم در آغوشت بگیرم."
زن: "مُردن در حالی که می دانی فراموشت خواهند کرد وحشتناک است."


#یادداشتها
#آلبر_کامو
🖤
#پست_جدید
دیدگاه ها (۴)

- غاده السمان به غسان کنفانی می‌گوید:می‌دانم که مرا کم داری ...

سرزده از راه رسیده بود و داشت عذر می خواست:فروغ– اوه، چقدر ب...

دیگر راهی نماندهباید رهایت کنم!!اما از من این کار بر نمی ‌آی...

ونسا: این گلها سمی‌اند؟دوریان: آره، مثل همه‌ی چیزهای زیبا..!...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

مواظب باش...!

#حکایت‌ های پندآموزگویند: روزی ابلیس ملعون خواست با فرزندانش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط