از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران


ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای بحال دگران


می‌روم تا که به صاحب نظری باز رسم
محرم ما نبود دیده‌ی کوته‌نظران


دلِ چون آینه‌ی اهل صفا می‌شکنند
که ز خود بی‌خبرند این زخدا بی‌خبران


سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران


شهریارا غم آوارگی و در بدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران...
دیدگاه ها (۱)

ای ساربان آهسته ران، کارام جانم می رودوان دل که با خود داشتم...

مداومت بر دعای معرفت:اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّک...

مثلا منتظر عید و بهارم الکی مثلا کنج دلم غصه ندارم الکی به خ...

از تمنای نگاهم تا نگاهش....نقطه چینآرزوی بوسه تا میل گناهش.....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط