ای ساربان آهسته ران کارام جانم می رود

ای ساربان آهسته ران، کارام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم، با دلستانم می رود

من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور ازاو
گویی که نیشی دور ازو، در استخوانم میرود

محمل بدار ای ساروان، تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان، گویی روانم می رود

او می رود دامن کشان، من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم می رود

باز آی و بر چشم نشین، ای دلستان نازنین
کاشوب و فریاد از زمین، بر آسمانم می رود

در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود
دیدگاه ها (۲)

مداومت بر دعای معرفت:اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّک...

خنده های یک «یاغی» «مهدی محمدحسین یاغی» به تاریخ اول فروردین...

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگرانرفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگ...

مثلا منتظر عید و بهارم الکی مثلا کنج دلم غصه ندارم الکی به خ...

🧡ای ساربان! آهسته رو کآرام جانم می‌رودوآن دل که با خود داشتم...

ای ساربان! آهسته رو کآرام جانم می‌رودوآن دل که با خود داشتم،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط