درخواستی☺︎
فیک جونگ کوک (🔞جنبه نداری نخون)
My strict husband ⓟ¹
ویو ات
ساعت 3 از خواب پاشدم دیدم کوک کنارم نبود رفتم دست شویی کارای مربوطه رو انجام دادمو لباس خوابمو در اوردم رفتم پایین برا صبحونه دیدم تو اشپزخونه اجوما داره کار میکنه
ات:صبح بخیر اجوما
اجوما:صبح بخیر دخترم
ات:جونگ کوکو ندیدی؟
اجوما:چرا دیدمش ساعت 7 بود رفت کمپانی چطور؟
ات:همینطوری
اجوما :اها
باشه دخترم برو بشین من صبحونتو برات بیارم
ات:اوکی
رفتم نشستم اجوما صبحونه رو اورد خوردم رفتم تو اتاقم حوصلم خیلی سررفته بود از یه طرفم دلم برای کوک تنگ شده بود کاشکی خونه بود باهم گیم می زدیم میرفتیم بیرون هعیی
گوشیمو برداشتم رفتم تو اینستا چرخیدم یه ساعتی میشد تو اینستا بودم که دیدم جونگ کوک زنگ زد
ات:سلام بیب
کوک:سلام عشقم خوبی؟
ات:اره خوبم تو؟
کوک:اره
عشقم خواستم بگم شب میریم پارتی ساعت 8میام بریم فقط لباس باز نپوش اوکی؟
ات:باشه بیب کاری نداری؟
کوک:نوچ فعلا
ات:فعلا
نمی دونم چرا ولی وقتی کوک گفت لباس باز نپوش لج بازیم گل کرد میخواستم یکی از باز ترین لباسامو بپوشم پس تصمیم گرفتم برم حموم رفتم بعد یه ساعت برگشتم رفتم لوسیونمو زدم لباسامو پوشیدم کمدمو باز کردم لباسمو انتخاب کنم یکی از باز ترین لباسامو برداشتم بعد کیفو کفشمم برداشتم اماده کردم با خودم گفت چجوری ارایش کنم ملایم یا غلیظ تصمیم گرفتم ملایم ارایش کنم که شبیه اجنه نشم چون ارایش غلیظ بهم نمیاد رفتم پایین فیلم ببینم تا ساعت ۸ بشه اماده شم رفتم فیلم انابل ببینم قسمت اول داشتم همینطوری میدم که جای حساس اومد ریدم تو خودم (مگه سادیسم داری میری فیلم ترسناک میبینی اخرم جیش کنی تو خودت🗿💔) سریع تلویزیون خاموش کردم مثل چی ترسیده بودم
اجوما:دخترم ات
ات:هههههههههههه (جیغ زد👍🗿)
اجوما:چیشده چرا رنگت پریده
ات:ها
اجوما:میگم حالت خوبه؟ اخه رنگت پریده
ات:اره خوبم فقط داشتم فیلم ترسناک میدیم خیلی ترسیدم
اجوما:اها خواستم بپرسم برا شام چی درست کنم
ات:هرچی دلت خواست راستی ساعت چنده
اجوما :باشه ساعت ۸
ات:عه باشه من میرم اماده شم میخوایم با کوک بریم پارتی 🕺
اجوما:اها خوش بگذره
ویو ات
رفتم تو اتاقم تا اماده شم........
شرط پارت بعد:
۴لایک ۱کامنت:>
فالو:فالو:)♡
My strict husband ⓟ¹
ویو ات
ساعت 3 از خواب پاشدم دیدم کوک کنارم نبود رفتم دست شویی کارای مربوطه رو انجام دادمو لباس خوابمو در اوردم رفتم پایین برا صبحونه دیدم تو اشپزخونه اجوما داره کار میکنه
ات:صبح بخیر اجوما
اجوما:صبح بخیر دخترم
ات:جونگ کوکو ندیدی؟
اجوما:چرا دیدمش ساعت 7 بود رفت کمپانی چطور؟
ات:همینطوری
اجوما :اها
باشه دخترم برو بشین من صبحونتو برات بیارم
ات:اوکی
رفتم نشستم اجوما صبحونه رو اورد خوردم رفتم تو اتاقم حوصلم خیلی سررفته بود از یه طرفم دلم برای کوک تنگ شده بود کاشکی خونه بود باهم گیم می زدیم میرفتیم بیرون هعیی
گوشیمو برداشتم رفتم تو اینستا چرخیدم یه ساعتی میشد تو اینستا بودم که دیدم جونگ کوک زنگ زد
ات:سلام بیب
کوک:سلام عشقم خوبی؟
ات:اره خوبم تو؟
کوک:اره
عشقم خواستم بگم شب میریم پارتی ساعت 8میام بریم فقط لباس باز نپوش اوکی؟
ات:باشه بیب کاری نداری؟
کوک:نوچ فعلا
ات:فعلا
نمی دونم چرا ولی وقتی کوک گفت لباس باز نپوش لج بازیم گل کرد میخواستم یکی از باز ترین لباسامو بپوشم پس تصمیم گرفتم برم حموم رفتم بعد یه ساعت برگشتم رفتم لوسیونمو زدم لباسامو پوشیدم کمدمو باز کردم لباسمو انتخاب کنم یکی از باز ترین لباسامو برداشتم بعد کیفو کفشمم برداشتم اماده کردم با خودم گفت چجوری ارایش کنم ملایم یا غلیظ تصمیم گرفتم ملایم ارایش کنم که شبیه اجنه نشم چون ارایش غلیظ بهم نمیاد رفتم پایین فیلم ببینم تا ساعت ۸ بشه اماده شم رفتم فیلم انابل ببینم قسمت اول داشتم همینطوری میدم که جای حساس اومد ریدم تو خودم (مگه سادیسم داری میری فیلم ترسناک میبینی اخرم جیش کنی تو خودت🗿💔) سریع تلویزیون خاموش کردم مثل چی ترسیده بودم
اجوما:دخترم ات
ات:هههههههههههه (جیغ زد👍🗿)
اجوما:چیشده چرا رنگت پریده
ات:ها
اجوما:میگم حالت خوبه؟ اخه رنگت پریده
ات:اره خوبم فقط داشتم فیلم ترسناک میدیم خیلی ترسیدم
اجوما:اها خواستم بپرسم برا شام چی درست کنم
ات:هرچی دلت خواست راستی ساعت چنده
اجوما :باشه ساعت ۸
ات:عه باشه من میرم اماده شم میخوایم با کوک بریم پارتی 🕺
اجوما:اها خوش بگذره
ویو ات
رفتم تو اتاقم تا اماده شم........
شرط پارت بعد:
۴لایک ۱کامنت:>
فالو:فالو:)♡
۲۳.۵k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.