متن نامه عمر خلیفه
#متن_نامه_عمر_خلیفه
#ثانی_به_معاویه👹
🔷 زنان قبیله ی او در جامه های زرد پر رنگ، چهره ها را گشوده دست و سرهاشان را برهنه و آشکار نموده، مردم را بر جنگ و پیکار با محمد تحریک می کردند. 🍁
🔹 شما به دلخواه خود مسلمان نشدید، بلکه در روز فتح مکه با اکراه و زور تسلیم شدید. 🍁😐
🔹 محمد شما را آزاد شده و زید برادر من و عقیل برادر علی بن ابی طالب و عمویش عباس را مثل آنان قرار داد. 🍁
🔹 ولی از پدرت چندان دل خوشی نداشت هنگامی که به او گفت 👈 به خدا سوگند ای پسر ابی کبشه مدینه را پر از مردان جنگی و پیاده و سواره خواهم کرد و بین تو و این دشمنان جدایی افکنده، نمی گذارم زیانی به تو برسانند. 🍁
🔹 محمد در حالی که به مردم فهمانید که باطن او را
می داند به او گفت: ای ابوسفیان خداوند مرا از شر تو نگه دارد.
🔹 و او محمد به مردم گفته بود: بر این منبر کسی غیر از من و علی و پیروانش از افراد خانواده اش نباید بالا برود.
🔹 سحرش باطل و تلاشش بی نتیجه ماند و ابوبکر بر منبر بالا رفت...🍁
🔷 پس از او، من بالا رفتم. و ای بنی امیه! امیدوارم که شما چوبه های طناب این خیمه را بر افراشته باشید. 🍁😔
🔹 بدین جهت ولایت شام را به تو سپرده، هر گونه تصرف مالکانه را در آن سرزمین به تو واگذار کرده، تو را به مردم شناساندم تا با گفتار او درباره ی شما مخالفت کرده باشم 🍁
🔹 از این که او رد شعر و نثر گفته بود جبرئیل از سوی پروردگارم به من وحی کرده و گفته است 👇
🍀 «و الشجره الملعونه فی القرآن» 🍁
🔹 و پنداشته که مقصود از درخت ملعونه شمایید باکی ندارم 🍁
🔹 او دشمنی خود را با شما به هنگامی که به حکومت رسید، آشکار کرد. 🍁
🔹 همان طور که هاشم و پسرانش همیشه دشمنان عبد شمس بودند.🍁
ادامه نامه پست بعد...
#ثانی_به_معاویه👹
🔷 زنان قبیله ی او در جامه های زرد پر رنگ، چهره ها را گشوده دست و سرهاشان را برهنه و آشکار نموده، مردم را بر جنگ و پیکار با محمد تحریک می کردند. 🍁
🔹 شما به دلخواه خود مسلمان نشدید، بلکه در روز فتح مکه با اکراه و زور تسلیم شدید. 🍁😐
🔹 محمد شما را آزاد شده و زید برادر من و عقیل برادر علی بن ابی طالب و عمویش عباس را مثل آنان قرار داد. 🍁
🔹 ولی از پدرت چندان دل خوشی نداشت هنگامی که به او گفت 👈 به خدا سوگند ای پسر ابی کبشه مدینه را پر از مردان جنگی و پیاده و سواره خواهم کرد و بین تو و این دشمنان جدایی افکنده، نمی گذارم زیانی به تو برسانند. 🍁
🔹 محمد در حالی که به مردم فهمانید که باطن او را
می داند به او گفت: ای ابوسفیان خداوند مرا از شر تو نگه دارد.
🔹 و او محمد به مردم گفته بود: بر این منبر کسی غیر از من و علی و پیروانش از افراد خانواده اش نباید بالا برود.
🔹 سحرش باطل و تلاشش بی نتیجه ماند و ابوبکر بر منبر بالا رفت...🍁
🔷 پس از او، من بالا رفتم. و ای بنی امیه! امیدوارم که شما چوبه های طناب این خیمه را بر افراشته باشید. 🍁😔
🔹 بدین جهت ولایت شام را به تو سپرده، هر گونه تصرف مالکانه را در آن سرزمین به تو واگذار کرده، تو را به مردم شناساندم تا با گفتار او درباره ی شما مخالفت کرده باشم 🍁
🔹 از این که او رد شعر و نثر گفته بود جبرئیل از سوی پروردگارم به من وحی کرده و گفته است 👇
🍀 «و الشجره الملعونه فی القرآن» 🍁
🔹 و پنداشته که مقصود از درخت ملعونه شمایید باکی ندارم 🍁
🔹 او دشمنی خود را با شما به هنگامی که به حکومت رسید، آشکار کرد. 🍁
🔹 همان طور که هاشم و پسرانش همیشه دشمنان عبد شمس بودند.🍁
ادامه نامه پست بعد...
۲.۴k
۲۸ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.