ارسلان: دیانا پاشد
ارسلان: دیانا پاشد
دیانا: 🥱 سلام
ارسلان : سلام زحمات بهتر شده ؟
دیانا: آره دیگه درد نمیکنه
ارسلان: آهان ... خب چیزی میخوری برات بگیرم؟
دیانا: نه مرسی نمیخوام
ارسلان: رنگت پریده از صب هم چیزی نخوردی
دیانا: نه نمیخوهم
ارسلان : دیانا لجبازی نکنن
دیانا: گفتم که نمیخورم گشنم نیس
ارسلان: زدم کنار
دیانا: چیشده .
ارسلان: وایسا ..... رفتم بیرون و یکم خوراکی گرفتم
دیانا: چیه
ارسلان: بیا بخور ضعف میکنی بچه
دیانا: مگه نگفتم چیزی نمیخورم
ارسلان: بخور قربونت برم چرا لجبازی میکنی
دیانا: باورم نمیشه ارباب بهم همچین چیزی گف بهم و منم تو شک یکم خوراکی خوردم تا رسیدیم و پیاده شدم و بقیه زودتر از ما رسیدن و خواب بودن و ما هم رفتیم و خوابیدیم
دیانا: 🥱 سلام
ارسلان : سلام زحمات بهتر شده ؟
دیانا: آره دیگه درد نمیکنه
ارسلان: آهان ... خب چیزی میخوری برات بگیرم؟
دیانا: نه مرسی نمیخوام
ارسلان: رنگت پریده از صب هم چیزی نخوردی
دیانا: نه نمیخوهم
ارسلان : دیانا لجبازی نکنن
دیانا: گفتم که نمیخورم گشنم نیس
ارسلان: زدم کنار
دیانا: چیشده .
ارسلان: وایسا ..... رفتم بیرون و یکم خوراکی گرفتم
دیانا: چیه
ارسلان: بیا بخور ضعف میکنی بچه
دیانا: مگه نگفتم چیزی نمیخورم
ارسلان: بخور قربونت برم چرا لجبازی میکنی
دیانا: باورم نمیشه ارباب بهم همچین چیزی گف بهم و منم تو شک یکم خوراکی خوردم تا رسیدیم و پیاده شدم و بقیه زودتر از ما رسیدن و خواب بودن و ما هم رفتیم و خوابیدیم
۵۰.۳k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.