آیرا یه نفس راحتی کشید
آیرا یه نفس راحتی کشید
باجی دوتا دستش رو روی بازو های آیرا کشید : گرمت شد نه؟؟
آیرا : اره ممنون .....باجی
باجی دلش قیلی ویلی رفت از باجی گفتن آیرا : خب بشین برسونمت
آیرا: باشه
خلاصه اون روز گذشت و باجی شماره آیرا رو گرفت و اونا شدم دوست صمیمی
چند ماه بعد خونه باجی( شب):
اون دوتا کنار هم نشسته بودند و فیلم ترسناک نگاه میکردند. :
آیرا مطمئنی نمیترسی ؟؟؟ آیرا: کی ؟ من؟ فک کن من بترسم شاید تو بترسی هوم؟؟
باجی : هعی زیپ و بکش و بشین کنارم تا فیلم رو پلی کنم نشینی با دندونم گاز میگرمت ها
آیرا : باشه بابا همین دیروز گردنمو گاز گرفتی عههه آیرا نشست کنار باجی و فیلم شروع شد یه ویو بدم:
ساعت ۱:۳۰ شب بود باجی و آیرا بغل هم نشسته بودند و فیلم میدیدند که یه پتو پشمالو مشکی هم روی پاشون بود
آیرا یه هودی سفید پوشیده بود با یه شلوارک مشکی کوتاه موهاشم باز بود باجی هم یه هودی مشکی با یه شلوار سفید
................
فیلم آنابل ( 😂) بود و وقتی وسطای فیلم رسید که آنابل میپیره وسط
آسا جیغ زد رفت زیر پتو و خودشو تو بغل باجی پرت کرد باجی چشماش هزار تا شد
باجی خندش گرفت و دستاش رو دور آیرا محکم حلقه کرد : ......بسه دیگه بیا بیرون( خنده )
آیرا: خنده ...ندارع.....عههههههه
روز بعد
.......
صبح آیرا تو بغل باجی بیدار شد باجی زمانی که آیرا بیدار شد خواب بود آیرا فهمید که باجی کل شب تورو تو بغل خودش گرفته بود : باجی ؟؟؟ باجییییی ( آروم گفت😂🫡)
باجی : چته ؟؟
آیرا: بیدار شویم دیگه ساعت ۱۲ ظهرههعهههه
باجی : خفه شو و بگیر بخواب ( فحش که میده یعنی همون شوخی و حس صمیمیت احساس میشه)
آیرا: من. بلند میشم
آیرا بلند شد و فهمید همون لحظه باجی محکم پای آیرا رو گرفت و اونو پرت کرد کنار خودش :
میخوابی یا نه ؟؟؟
آیرا : میخوابم به شرط اینکه منو تو گنگتون عضو کنی
باجی : جاالانننن؟؟؟ ببخشید درست شنیدم
تو؟ عضو شی؟؟ تو تومان؟؟؟
آیرا : اوهوووممم
باجی : باید دعوا بلد باش.....آیرا: تو یادم میدی
باجی : 😐 عن خانوم بذار حرفم رو بزنم
از امروز شروع میکنیم تمرینات سخت وحشیانه
میری برا خودت لباس تمرینی میخری دوماه باهات تمرین میکنم بعد میری با رییسمون دعوا میکنی که خودش ببینه میتونی قبول شی یا نه ؟؟؟
آیرا: قبوله
باجی : آسون نمیگیرما
آیرا : نگیر
آخرش باهم میریم دعوا هوم؟؟
باجی هعی از دست تو
........
چطور بود ؟؟؟🥹🥹 ادامه دارهعاااااا
باجی دوتا دستش رو روی بازو های آیرا کشید : گرمت شد نه؟؟
آیرا : اره ممنون .....باجی
باجی دلش قیلی ویلی رفت از باجی گفتن آیرا : خب بشین برسونمت
آیرا: باشه
خلاصه اون روز گذشت و باجی شماره آیرا رو گرفت و اونا شدم دوست صمیمی
چند ماه بعد خونه باجی( شب):
اون دوتا کنار هم نشسته بودند و فیلم ترسناک نگاه میکردند. :
آیرا مطمئنی نمیترسی ؟؟؟ آیرا: کی ؟ من؟ فک کن من بترسم شاید تو بترسی هوم؟؟
باجی : هعی زیپ و بکش و بشین کنارم تا فیلم رو پلی کنم نشینی با دندونم گاز میگرمت ها
آیرا : باشه بابا همین دیروز گردنمو گاز گرفتی عههه آیرا نشست کنار باجی و فیلم شروع شد یه ویو بدم:
ساعت ۱:۳۰ شب بود باجی و آیرا بغل هم نشسته بودند و فیلم میدیدند که یه پتو پشمالو مشکی هم روی پاشون بود
آیرا یه هودی سفید پوشیده بود با یه شلوارک مشکی کوتاه موهاشم باز بود باجی هم یه هودی مشکی با یه شلوار سفید
................
فیلم آنابل ( 😂) بود و وقتی وسطای فیلم رسید که آنابل میپیره وسط
آسا جیغ زد رفت زیر پتو و خودشو تو بغل باجی پرت کرد باجی چشماش هزار تا شد
باجی خندش گرفت و دستاش رو دور آیرا محکم حلقه کرد : ......بسه دیگه بیا بیرون( خنده )
آیرا: خنده ...ندارع.....عههههههه
روز بعد
.......
صبح آیرا تو بغل باجی بیدار شد باجی زمانی که آیرا بیدار شد خواب بود آیرا فهمید که باجی کل شب تورو تو بغل خودش گرفته بود : باجی ؟؟؟ باجییییی ( آروم گفت😂🫡)
باجی : چته ؟؟
آیرا: بیدار شویم دیگه ساعت ۱۲ ظهرههعهههه
باجی : خفه شو و بگیر بخواب ( فحش که میده یعنی همون شوخی و حس صمیمیت احساس میشه)
آیرا: من. بلند میشم
آیرا بلند شد و فهمید همون لحظه باجی محکم پای آیرا رو گرفت و اونو پرت کرد کنار خودش :
میخوابی یا نه ؟؟؟
آیرا : میخوابم به شرط اینکه منو تو گنگتون عضو کنی
باجی : جاالانننن؟؟؟ ببخشید درست شنیدم
تو؟ عضو شی؟؟ تو تومان؟؟؟
آیرا : اوهوووممم
باجی : باید دعوا بلد باش.....آیرا: تو یادم میدی
باجی : 😐 عن خانوم بذار حرفم رو بزنم
از امروز شروع میکنیم تمرینات سخت وحشیانه
میری برا خودت لباس تمرینی میخری دوماه باهات تمرین میکنم بعد میری با رییسمون دعوا میکنی که خودش ببینه میتونی قبول شی یا نه ؟؟؟
آیرا: قبوله
باجی : آسون نمیگیرما
آیرا : نگیر
آخرش باهم میریم دعوا هوم؟؟
باجی هعی از دست تو
........
چطور بود ؟؟؟🥹🥹 ادامه دارهعاااااا
۲.۵k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.