اون مرد مدام نزدیک تر شد آسا متوجه رایحه قوی اون شد و بلن
اون مرد مدام نزدیک تر شد آسا متوجه رایحه قوی اون شد و بلند شد و نشست
شمشیرش رو که زیر جاش گذاشته بود برداشت یهو صدای اون تار ناکیمه اومد
اون مرد از فاصله ۳ کیلومتری اومد حدود ۱متری آسا ...آسا دید ک یه مرد با موهای حالت دار و چشمان قرمز به او خیره شد ......موزان بود!!!!!!
آسا نمیتونست چیزی رو که دیده رو باور کنه و خشکش زده بود
موزان : آساکا ....خیلی وقته ندیدمت .....موقعی اون داداش کثیفت رو کشتم از اون موقع ندیدمت دختر جون اومد نزدیک تر صورتش رو به آسا نزدیک کرد : حالا که میبینم انگار برای شیطان شدن کزینه ی خوبی هستی نمیدونم چرا اون داداش بیریختتو مستقیم خوردم ....شما خانوادگی برای شیطان شدن مناسبید
آسا : تقریبا اشکش گرفته بود و دستش روذاشنه بود روی گردنبندش که تار موی داداشش بود : تو.....تو.....
موزان انگشتانش رو روی گردن آسا کشید و با ناخونش زخم عمیقی ایجاد کرد
بعدش دستش رو گاز گرفت تا خون بیاد وقتی خون اومد موزان انگشتی که داشت خون میچکد رو به گردن آسا مالید تا خون او در رگ های آسا جریان داشته باشد و اورا به یک شیطان تبدیل کند
بعد موزان انگشتش رو لیس زد : هی دختر جون تبریک میگم تو از این بعد عضو شیطان های رده بالا حساب میشی
آسا که نمیدونست داره چی میشه شمشیرش رو در آورد و سریع حرکت داد همون لحظه صدای ساز ناکیمه اومد آسا بالاسرش رو نگا کرد و دید یه شیطان با چشماش باباغوری داره نگاش میکنه دوباره تار زد و هردوشون غیب شدن
آسا احساس عجیبی توی پشتش داشت
گلوش مثل چی درد گرفت و داشت خفه میشد
تند تند نفس میزد و دستش رو روی گردنش گذاشته بود و فشار میداد سرفه میکرد و نمیتونست خودش و جمع و جور کنه
متوجه شد دندون نیش بزرگی در آورده و رنگ موهاش داره کامل تغییر میکنه و ..........
یاه یاه یاه یاه فسیل شدی نه؟؟؟؟؟
بسه دیگه برم برای سناریو باجی پارت بدم 🗿🤲🏻🤲🏻🫡🫡
شمشیرش رو که زیر جاش گذاشته بود برداشت یهو صدای اون تار ناکیمه اومد
اون مرد از فاصله ۳ کیلومتری اومد حدود ۱متری آسا ...آسا دید ک یه مرد با موهای حالت دار و چشمان قرمز به او خیره شد ......موزان بود!!!!!!
آسا نمیتونست چیزی رو که دیده رو باور کنه و خشکش زده بود
موزان : آساکا ....خیلی وقته ندیدمت .....موقعی اون داداش کثیفت رو کشتم از اون موقع ندیدمت دختر جون اومد نزدیک تر صورتش رو به آسا نزدیک کرد : حالا که میبینم انگار برای شیطان شدن کزینه ی خوبی هستی نمیدونم چرا اون داداش بیریختتو مستقیم خوردم ....شما خانوادگی برای شیطان شدن مناسبید
آسا : تقریبا اشکش گرفته بود و دستش روذاشنه بود روی گردنبندش که تار موی داداشش بود : تو.....تو.....
موزان انگشتانش رو روی گردن آسا کشید و با ناخونش زخم عمیقی ایجاد کرد
بعدش دستش رو گاز گرفت تا خون بیاد وقتی خون اومد موزان انگشتی که داشت خون میچکد رو به گردن آسا مالید تا خون او در رگ های آسا جریان داشته باشد و اورا به یک شیطان تبدیل کند
بعد موزان انگشتش رو لیس زد : هی دختر جون تبریک میگم تو از این بعد عضو شیطان های رده بالا حساب میشی
آسا که نمیدونست داره چی میشه شمشیرش رو در آورد و سریع حرکت داد همون لحظه صدای ساز ناکیمه اومد آسا بالاسرش رو نگا کرد و دید یه شیطان با چشماش باباغوری داره نگاش میکنه دوباره تار زد و هردوشون غیب شدن
آسا احساس عجیبی توی پشتش داشت
گلوش مثل چی درد گرفت و داشت خفه میشد
تند تند نفس میزد و دستش رو روی گردنش گذاشته بود و فشار میداد سرفه میکرد و نمیتونست خودش و جمع و جور کنه
متوجه شد دندون نیش بزرگی در آورده و رنگ موهاش داره کامل تغییر میکنه و ..........
یاه یاه یاه یاه فسیل شدی نه؟؟؟؟؟
بسه دیگه برم برای سناریو باجی پارت بدم 🗿🤲🏻🤲🏻🫡🫡
۴.۳k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.