برو

#برو
------------------------------------------
هوایِ عشقِ من بی تو چه غوغا می کند هر شب
تو را در خاطراتی کهنه پیدا می کند هر شب


نشستم کنجِ دیوار و نگاهم خیره بر عکست
چه مظلومانه عکست را، تماشا می کند هر شب


در اینجا مردِ تنهایی خیالت را بغل کرده...
همیشه در خیالاتش، تو را "ما" می کند هر شب


برو حالا که می خواهی، وَ من هم خوب می دانم‌؛
که اینجا فرطِ تنهایی، هویدا می کند هرشب


هوا سرد است، می ترسم...که شاید یک نفر دارد؛
دو دستانِ تو را در دستِ خود "ها" می کند هر شب

#حسین‌_حیدری"رهگذر" ۹/۱۹
------------------------------------------
https://telegram.me/Heidari_official
دیدگاه ها (۱)

اول و آخر حرفم شده یک جمله، تمام....زندگی بی تو دروغ و نفسم ...

غزل دل حساستـو آیا مثلِ من ، احساس داری؟شـبیهِ مـن ...

یک نفر نیست که با دستِ نوازشگرِ خودشـانه ای باشد و درد از سـ...

دلم آرام نشددیگر از فکر و خیالت دلم آرام نشد...هرچه کردم بشو...

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط