پارت هشتم بهترین شب
پارت هشتم بهترین شب
ملیکا : یلدا بشقابا کجاست؟
یلدا : ایییی خداااااا
ملیکا : چیشد؟؟
خوبی؟؟
یلدا : یعنی بشقاب کجا میتونه باشه سر قبر منه تو منو میکشی دختر
دازای : کی کیرو میکشه؟
ملیکا : دازای جان برو تو هیچی هیچکسو نمیکشه
یلدا : ملیکا بشقابا تو کابینته انقدر منو حرص نده
ملیکا : باشه باشه رفتم حرص نخور جیغم نزن
یلدا : خوب برو دیگه چرا وایسادی
ملیکا : چشم رفتم
یلدا : خوب برنجو من میبرم توهم لوبیارو ببر
ملیکا : باشه
خوب کی اب میوه رو بخوریم؟
یلدا : صبر کن ناهارو بخوریم بعد با کیک اونو میخوریم
ملیکا : خوب پس بریم بخوریم امیدوارم کیکی که درست کردیم مثل کیکی نشه که آکوتاگاوا و آتسوشی درست کردن
یلدا : اره ولی ما درست انجامش دادیم
خوب بریم بخوریم
رانپو : بابا گشنمونه کو غذا؟
کونیکیدا : رانپو زشته صبر کن میارن دیگه
رانپو : وایییی خوب گشنمه
کونیکیدا : تو این همه خوراکی خوردی بعد خامهای که اینا درست کرده بودنو خوردی بعد میگی گشنمه کجات میزاری اینارو؟
رانپو : چیزی که خوشمزه باشه میخورم حالا هر چقدر که میخواد باشه
دازای : کونیکیدا حرص نخور اینو که میشناسی فقط میخوره ولش کن
یلدا : خیلی خوب دعوا نکنید غذا امادست
رانپو : اخ جونمی جون
خوب کو غذا؟
یلدا : روی سرت که نمیتونم غذا بزارم بخوری همتون بلند بشید تا غذا رو بزاریم
ملیکا : بیا برنجو ببر
یلدا : اومدم بزار بشقابارو بزارم الان میام
ملیکا : برنجو من اوردم تو لوبیا رو بیار
یلدا : باشه
پس لوبیاها کو؟
ملیکا : عه یادم نبود اوردمشون
یلدا : خوب اینو ولش اشکال نداره
ملیکا : خوب بیا بخوریم
یلدا : خوب جای من کو من کجا بشینم؟
ملیکا : بیا اینجا اینجا جا هست
یلدا : اومدم
رانپو : من بازم میخوام
یلدا : بده تا برات بکشم
رانپو : ممنون
به به چه خوشمزه بود دست درد نکنه
یلدا : خواهش میکنم
بیا بگیر بخور
رانپو : ممنونم
رییس فوکوزاوا : دستتون درد نکنه خوشمزه بود
ملیکا : خواهش میکنم
یلدا : نوش جان چیزی نبود که
امیدوارم خوشتون بیاد
ملیکا : یلدا بشقابا کجاست؟
یلدا : ایییی خداااااا
ملیکا : چیشد؟؟
خوبی؟؟
یلدا : یعنی بشقاب کجا میتونه باشه سر قبر منه تو منو میکشی دختر
دازای : کی کیرو میکشه؟
ملیکا : دازای جان برو تو هیچی هیچکسو نمیکشه
یلدا : ملیکا بشقابا تو کابینته انقدر منو حرص نده
ملیکا : باشه باشه رفتم حرص نخور جیغم نزن
یلدا : خوب برو دیگه چرا وایسادی
ملیکا : چشم رفتم
یلدا : خوب برنجو من میبرم توهم لوبیارو ببر
ملیکا : باشه
خوب کی اب میوه رو بخوریم؟
یلدا : صبر کن ناهارو بخوریم بعد با کیک اونو میخوریم
ملیکا : خوب پس بریم بخوریم امیدوارم کیکی که درست کردیم مثل کیکی نشه که آکوتاگاوا و آتسوشی درست کردن
یلدا : اره ولی ما درست انجامش دادیم
خوب بریم بخوریم
رانپو : بابا گشنمونه کو غذا؟
کونیکیدا : رانپو زشته صبر کن میارن دیگه
رانپو : وایییی خوب گشنمه
کونیکیدا : تو این همه خوراکی خوردی بعد خامهای که اینا درست کرده بودنو خوردی بعد میگی گشنمه کجات میزاری اینارو؟
رانپو : چیزی که خوشمزه باشه میخورم حالا هر چقدر که میخواد باشه
دازای : کونیکیدا حرص نخور اینو که میشناسی فقط میخوره ولش کن
یلدا : خیلی خوب دعوا نکنید غذا امادست
رانپو : اخ جونمی جون
خوب کو غذا؟
یلدا : روی سرت که نمیتونم غذا بزارم بخوری همتون بلند بشید تا غذا رو بزاریم
ملیکا : بیا برنجو ببر
یلدا : اومدم بزار بشقابارو بزارم الان میام
ملیکا : برنجو من اوردم تو لوبیا رو بیار
یلدا : باشه
پس لوبیاها کو؟
ملیکا : عه یادم نبود اوردمشون
یلدا : خوب اینو ولش اشکال نداره
ملیکا : خوب بیا بخوریم
یلدا : خوب جای من کو من کجا بشینم؟
ملیکا : بیا اینجا اینجا جا هست
یلدا : اومدم
رانپو : من بازم میخوام
یلدا : بده تا برات بکشم
رانپو : ممنون
به به چه خوشمزه بود دست درد نکنه
یلدا : خواهش میکنم
بیا بگیر بخور
رانپو : ممنونم
رییس فوکوزاوا : دستتون درد نکنه خوشمزه بود
ملیکا : خواهش میکنم
یلدا : نوش جان چیزی نبود که
امیدوارم خوشتون بیاد
۲۹.۸k
۲۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.