اوکی بریم برای پارت پنجمش😂
اوکی بریم برای پارت پنجمش😂
_______________________________________
*میخوام فرار کنم*
چشمامو با چشم بندی بستن و دیگه بهم چیزی نگفتن منم نمیخواستم جلب توجهی براشون بکنم و فقط به مکالمشون گوش میدادم
یه جورایی حس کردم که سوار ماشینم کردن نشسته بودم که یهو حس کردم شخصی اومد کنارم نفساش خیلی گرم بودن ولی نمیتونستم ببینمش فقط سیاهی میدیدم داشتم با خودم فکر میکردم که کی میتونه از بین اون سه تا باشه که یهو دستی سرد پامو لمس کرد اولش از روی دامنم بود ولی بعد کم کم دستشو برد زیر دامنم هیچ حرفی نمیتونستم بزنم نفس نفس میزدم دستش خیلی سرد بود انگار توی یک آب یخ گذاشته بودن نتونستم جلوی خودمو بگیرم و ناله ای کوچیک کردم
ولی شاید همین برای تحریک کردنشون کافی بود
صدای سانزو رو شنیدم که گفت
سانزو:اوممم...ا/ت_چان خودتم میخوای ها
ا/ت:چی...من..من چیو میخوام سانزو_سان لطفا سوء تفاهم درست نکنین
ران:سوء تفاهم؟ فعلا که حس میکنم حقیقتش همینه کیتن کوچولو
سرخ شدم خیلی احساس گرما میکردم
ا/ت:مینا....من..من خیلی گرممه
سانزو:اوم؟ واقعا؟ الان برات درستش میکنم
چیزی که انتظار داشتم خیلی اوکی تر بود تا اونی که اونا میخواستن
چند ثانیه ای هیچی حس نکردم که یهو پاپیون لباس فرمم باز شد تعجب کردم با خودم گفتم شاید گره اش سفت نبوده ولی بعدش دکمه ی لباسمم باز شد
فهمیدم که منظورش ازینکه "برات درست میکنم" چیه
ا/ت:س..سانزو_سان دارین..چیکار میکنین
سانزو:هیشش..حرف نباشه ریندو میای کمکم؟
ریندو:سانزو دو دقه تحمل کن الان میرسیم خونه بعد هرکاری دلت خواست باهاش بکن مائم ملحق میشیم بهت باشه؟
بعد از دو دقیقه ماشین نگه داشت و صدای ران رو شنیدم که گفت
ران:اوکی رسیدیم خونه....
___________________________
....
حرفی ندارم😂
_______________________________________
*میخوام فرار کنم*
چشمامو با چشم بندی بستن و دیگه بهم چیزی نگفتن منم نمیخواستم جلب توجهی براشون بکنم و فقط به مکالمشون گوش میدادم
یه جورایی حس کردم که سوار ماشینم کردن نشسته بودم که یهو حس کردم شخصی اومد کنارم نفساش خیلی گرم بودن ولی نمیتونستم ببینمش فقط سیاهی میدیدم داشتم با خودم فکر میکردم که کی میتونه از بین اون سه تا باشه که یهو دستی سرد پامو لمس کرد اولش از روی دامنم بود ولی بعد کم کم دستشو برد زیر دامنم هیچ حرفی نمیتونستم بزنم نفس نفس میزدم دستش خیلی سرد بود انگار توی یک آب یخ گذاشته بودن نتونستم جلوی خودمو بگیرم و ناله ای کوچیک کردم
ولی شاید همین برای تحریک کردنشون کافی بود
صدای سانزو رو شنیدم که گفت
سانزو:اوممم...ا/ت_چان خودتم میخوای ها
ا/ت:چی...من..من چیو میخوام سانزو_سان لطفا سوء تفاهم درست نکنین
ران:سوء تفاهم؟ فعلا که حس میکنم حقیقتش همینه کیتن کوچولو
سرخ شدم خیلی احساس گرما میکردم
ا/ت:مینا....من..من خیلی گرممه
سانزو:اوم؟ واقعا؟ الان برات درستش میکنم
چیزی که انتظار داشتم خیلی اوکی تر بود تا اونی که اونا میخواستن
چند ثانیه ای هیچی حس نکردم که یهو پاپیون لباس فرمم باز شد تعجب کردم با خودم گفتم شاید گره اش سفت نبوده ولی بعدش دکمه ی لباسمم باز شد
فهمیدم که منظورش ازینکه "برات درست میکنم" چیه
ا/ت:س..سانزو_سان دارین..چیکار میکنین
سانزو:هیشش..حرف نباشه ریندو میای کمکم؟
ریندو:سانزو دو دقه تحمل کن الان میرسیم خونه بعد هرکاری دلت خواست باهاش بکن مائم ملحق میشیم بهت باشه؟
بعد از دو دقیقه ماشین نگه داشت و صدای ران رو شنیدم که گفت
ران:اوکی رسیدیم خونه....
___________________________
....
حرفی ندارم😂
۵.۸k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.