خاطرت هست نگاهی که به ما می کردی
خاطرت هست نگاهی که به ما می کردی
دردها را ز سر لطف دوا می کردی
می نشاندی گرهی بر سر ابروی و از آن
گره از کار دل غم زده وا می کردی
یاد داری که سحر موقع گل باز شدن
می نشستی لب ایوان و صفا می کردی
پاک از هر چه بدی هست به شیدایی آب
روی سجاده ی خـورشیـد دعا می کردی
می زدی بوسه به لعل لب گل های بهار
دین خود را به لب عشق ادا می کردی
یاد داری که به فرخنده ترین طلعت صبح
باغ را با ادب ِ نور صدا می کردی
طرٌه ی موی تو را شانه که می کرد نسیم
از هجوم عرق شرم حیا می کردی
هرگز از مزمزه ی بوسه لبم کام نجست
کاش آن معجزه را قسمت ما می کردی...
#خاصترین
🦋❤❤🦋
دردها را ز سر لطف دوا می کردی
می نشاندی گرهی بر سر ابروی و از آن
گره از کار دل غم زده وا می کردی
یاد داری که سحر موقع گل باز شدن
می نشستی لب ایوان و صفا می کردی
پاک از هر چه بدی هست به شیدایی آب
روی سجاده ی خـورشیـد دعا می کردی
می زدی بوسه به لعل لب گل های بهار
دین خود را به لب عشق ادا می کردی
یاد داری که به فرخنده ترین طلعت صبح
باغ را با ادب ِ نور صدا می کردی
طرٌه ی موی تو را شانه که می کرد نسیم
از هجوم عرق شرم حیا می کردی
هرگز از مزمزه ی بوسه لبم کام نجست
کاش آن معجزه را قسمت ما می کردی...
#خاصترین
🦋❤❤🦋
۳.۶k
۰۵ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.