قسمت ۲(اخر)
قسمت ۲(اخر)
دختر سرشو بالا آورد و عشقشو تو کت و شلوار مشکی روبه روش دید....
شدت اشک ریختن دختر بیشتر شد...
پسر: عه...گریه نکن عزیزم..دختر که تو شب عروسیش گریه نمیکنه،باید بخنده..پس بخند...بخند لامصب..بذار پاهام بیشتر از این سست نشن ...گریه هات،اشکات،منو به زانو در میاره....امشب دوستم گفت که عروسیشه،گفت که منم دعوتم....ولی نمیدونستم عروس این مجلس تویی.
دختر: به خدا نفسم داره بند میاد.به خدا نتونستم...تحت فشار بودم.
پسر: اگه مال من بودی و این طوری جلوم گریه میکردی محکم بغلت میکردم و کلی بوست میکردم تا گریه از یادت بره.
دختر: من تو رو میخوام...نمیخوام انگشت یکی دیگه هم بهم بخوره...خدایا چرا صدامو نمیشنوی....من این پسرو میخوام....
پسر: یادته چ قدر راجع به شب عروسیمون حرف میزدیم؟ یادته عکس بچه میفرستادم برات و میگفتم فک کن این بچه من و توئه....یادته چه قد میخندیدم؟؟؟ یادته عزیزم؟؟؟؟
یادته گفتی وقتی بچمون داشت دندون در می آورد از دندوناش عکس بگیریم و بفرستیم برا همه مخالفای رابطمون؟ یادته؟؟؟؟
دختر: تو رو خدا بهم رحم کن....نذار مال یکی دیگه بشم...منو بکش....خواهش میکنم...
پسر: این حرف و نزن..تو به اندازه یه زندگی خوب از این دنیا سهم داری..شوهرت پسر خوبیه...من همیشه حواسم بهت هست...اگه نازک تر از گل بهت حرفی زد از رو زمین برش میدارم.....
دختر: نمیخوام .....نمیخوام.
پسر: اگه دوسم داری فقط زندگی کن...من اون قدر خودخواه نشدم که زندگی زندگیمو نابود کنم...
فقط یه سئوال.....
چطوری بهت کمتر فک کنم؟؟
با کار کردن شبانه روزی؟
سیگار کشیدن...
با آرامبخش چطور؟
گوش کردن آهنگ با صدای بلند چی؟
نه......
نمیتونم.....
بامردن میشًه؟؟؟؟
نه...حتی با مردنم نمیشه...
حتی اگرم بمیرم..
حسرت بچه ای که هر شب واسه داشتنش ذوق میکردم و نتونستم داشته باشمش...
فقط بدون همیشه عاشق ترینت میمونم....تو هر شرایطی باهاتم....
دختر: 😭😭😭
پسر: مبارک باشه زن داداش..
دختر سرشو بالا آورد و عشقشو تو کت و شلوار مشکی روبه روش دید....
شدت اشک ریختن دختر بیشتر شد...
پسر: عه...گریه نکن عزیزم..دختر که تو شب عروسیش گریه نمیکنه،باید بخنده..پس بخند...بخند لامصب..بذار پاهام بیشتر از این سست نشن ...گریه هات،اشکات،منو به زانو در میاره....امشب دوستم گفت که عروسیشه،گفت که منم دعوتم....ولی نمیدونستم عروس این مجلس تویی.
دختر: به خدا نفسم داره بند میاد.به خدا نتونستم...تحت فشار بودم.
پسر: اگه مال من بودی و این طوری جلوم گریه میکردی محکم بغلت میکردم و کلی بوست میکردم تا گریه از یادت بره.
دختر: من تو رو میخوام...نمیخوام انگشت یکی دیگه هم بهم بخوره...خدایا چرا صدامو نمیشنوی....من این پسرو میخوام....
پسر: یادته چ قدر راجع به شب عروسیمون حرف میزدیم؟ یادته عکس بچه میفرستادم برات و میگفتم فک کن این بچه من و توئه....یادته چه قد میخندیدم؟؟؟ یادته عزیزم؟؟؟؟
یادته گفتی وقتی بچمون داشت دندون در می آورد از دندوناش عکس بگیریم و بفرستیم برا همه مخالفای رابطمون؟ یادته؟؟؟؟
دختر: تو رو خدا بهم رحم کن....نذار مال یکی دیگه بشم...منو بکش....خواهش میکنم...
پسر: این حرف و نزن..تو به اندازه یه زندگی خوب از این دنیا سهم داری..شوهرت پسر خوبیه...من همیشه حواسم بهت هست...اگه نازک تر از گل بهت حرفی زد از رو زمین برش میدارم.....
دختر: نمیخوام .....نمیخوام.
پسر: اگه دوسم داری فقط زندگی کن...من اون قدر خودخواه نشدم که زندگی زندگیمو نابود کنم...
فقط یه سئوال.....
چطوری بهت کمتر فک کنم؟؟
با کار کردن شبانه روزی؟
سیگار کشیدن...
با آرامبخش چطور؟
گوش کردن آهنگ با صدای بلند چی؟
نه......
نمیتونم.....
بامردن میشًه؟؟؟؟
نه...حتی با مردنم نمیشه...
حتی اگرم بمیرم..
حسرت بچه ای که هر شب واسه داشتنش ذوق میکردم و نتونستم داشته باشمش...
فقط بدون همیشه عاشق ترینت میمونم....تو هر شرایطی باهاتم....
دختر: 😭😭😭
پسر: مبارک باشه زن داداش..
۱۰.۲k
۰۲ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.