part

#part_❺
#khanevadeh_hoseleh_sar_bar

اومدم جلو در خونتم ولی زنگ میزنم باز نمی کنی!؟
آرمین : اسکل خان من بهت میگم عصر بیا ینی شب
مسیح : عجب اسکولم تا اینجا اومدم 🤦🏻‍♂️
آرمین : همینطوری بودی و هستی
مسیح : خوب حالا چیکار کنم!
باید برگردم... فعلا حالا عصر میام
آرمین : قطع نکن... حالا که اومدی تا اینجا من جلو در امینم تو هم بیا
مسیح : برا چی؟
آرمین : مفصله اومدنی توضیح میدم..
مسیح : باش فعلا...
رفتم سوار ماشین شدم رفتم سمت خونه امین....
آرمین : عجب خنگیه...
باید این درو بشکنم باز شه... امین باز کن دیگگگگ
arash:
تصمیم گرفتم یه زنگ به مسیح بزنم این چن روز ازش خبری ندارم...
میخواستم زنگ بزنم که گوشی خودم زنگ خورد...
علی بود...
جواب دادم... بله
علی : داداش امروز................ زود بیا به این لوکیشنی که فرستادم..
آرش : او... باش اوکیه
علی : ساعت 9
آرش : باش فعلا
خوب زنگ بزنم به مسیح... بعد چند بوق جواب داد...
مسیح : جانم داداشی
آرش : مسیح کجایی تو؟! یه چن روزی ازت خبری ندارم
مسیح : با داداشم آرمینم اومدم زنگ میزنم....
آرش : باش امروز همه منو یادشون رفته ( با ناراحتی)
خوب چیکار کنم هیچ کاری به غیر از تلویزیون ...
دیدگاه ها (۰)

#part_❻#khanevadeh_hoseleh_sar_barArmin :بزار زنگ بزنم به مج...

#part_❼#khanevadeh_hoseleh_sar_barعه+بابا+این+چه+چیز+مهمیه؟!...

#part_❹#khanevadeh_hoseleh_sar_barپایین....+جداً+فکر+خوبیه+ب...

#part_❸#khanevadeh_hoseleh_sar_barحامیم+:+آره....+آرمین+:+شت...

پارت²⁵ جیمین: کوک ده بار باختی بس نیست دیگه خسته شودم انقدر ...

آز آینده پارت ۲یهو جلو یه کاخ ضاحر شدم خیلی قشنگ بود داشتم ا...

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط