گفتم که عطش می کشدم در طب سحرا

گفتم که عطش می کشدم در طب سحرا .
گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا.
گفتم که نشانم بده گر چشمه ی آنجاست.
گفتی چو شدی تشنه ترین قلب تو دریاست .
دیدگاه ها (۰)

یک روز از خواب بیدار می شوی نگاهی به تقویم می اندازی نگاهی ب...

جوانی را سفر کردیم تا عشق . نفهمیدیم به دنبال چه هستیم .

‍ روزی جدید رابا تو آغازیدن بی خبر از آنچه پیش می آید و آنگو...

تحقیقات نشان می دهد هر انسان معمولی، هر روز حدود پنجاه هزار ...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

آمده‌ای که راز من بر همگان بیان کنی🌸و آن شه بی‌نشانه را جلوه...

هر موقع میدیدمش خنده روی لبش بود یه روز بهش گفتم خوشبحالت......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط