رفتم پیشش گفتم خیلی از مردم مایلاند کاندیدای ریاستج

رفتم پیشش. گفتم: خیلی از مردم مایل‌‌‌اند کاندیدای ریاست‌جمهوری شوی...». نگذاشت حرفم تمام شود. گفت: تو که نظر مرا می‌دانی...

هر کس پرسید، از قول من بگو سلیمانی فقط یک سرباز است؛ نه چیز دیگر! گفتم: اگر مقام معظم رهبری راضی به این اقدام باشند، چی؟ با همان لبخند همیشگی گفت: اگر مقام معظم رهبری به من تکلیف کنند کاندیدای ریاست‌جمهوری شوم، می‌روم پیش ایشان، آن‌ قدر گریه می‌کنم تا تکلیف را بردارند!

یکی از دوستان هم اخیراً برایم بازگو کرد که از بیت رهبری می‌آمدیم بیرون. به سردار سلیمانی گفتم: بیا کاندیدای ریاست‌جمهوری بشو. گفت: این را که می‌گویم، به مردم بگو. بگو من کاندیدای شهادتم؛ کاندیدای گلوله‌ام؛ نه کاندیدای ریاست‌جمهوری!

مطالعه کتاب حاج قاسمی که من می شناسم در فرا کتاب.
faraketab.ir
دیدگاه ها (۰)

آن روز که آقا نشان ذوالفقار را به سینه ی سردار سلیمانی زدند،...

🌹از اول محرّم اتفاقات مختلفی افتاده بود و مهری را حسابی فکری...

🌹درست رو به روی ضریح نشسته بودند. محمدعلی به دیوار تکیه داده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط