وقتی فروخته میشی بهش اما.......♡
وقتی فروخته میشی بهش اما.......♡
𝕊𝔼𝔸𝕊𝕆ℕ 2
2 𝙿𝙰𝚁𝚃
(اسلاید2 مال ا.ت و اسلاید 3 مال نامجون هست)
ا.ت ویو
حاظر شدم بورام حاظر شده بود شبیه باباش بود ولی دوست نداشتم بدونه اخه ی بچه ۳ ساله چه گناهی داره که باباش این باشه(از خداتم باشه)
رفتیم و سوار ماشین شدیم و نامجون ی اهنگ غمگین گذاشت که
ا.ت: این چیه ی دیگه وایسا....اهان این اهنگه
نامجون: این اهنگه باشه
۵ دقیقه بعد
ا.ت: بریم ی بستنی بگیریم
نامجون: بریم ولی من نمیخورم
بورام: منم نمیقولم
ا.ت: خودم می خورم برو به این ادرس ..........
۱۰ دقیقه بعد اون بستین فروش
تو راه درحال خوردن بستنی شکالاتی
نامجون: هی خدا هنوز هم اخه
ا.ت: چی
نامجون: فکر میکنی نمیدونم امروز تولدشه و همیشه تولدش اون بستنی فروش رو میرفتین و فکر میکنی اون اهنگه که گذاشتی اون این اهنگ رو دوست داره بعد اون بستنی شکلاتی هیع
ا.ت: اره امروز تولدش هست
۱ ساعت بعد
بورام: مامان چرا من فقط با بابایی تماس تصویری حرف میزنم چرا نمیبینمش
ا.ت: چون بابات ی کار اشتباهی کرده و من قهرم باهاش
بورام: چه کاری
ا.ت: ام مثل ی شکندن ی ظرف که خیلی با ارزش بوده و هیچ وقت هم درست نشده و نخواهم شد
بورام: باشه
نامجون : من ی نیم ساعت دیگه زنگ میزنم جیمین
ا.ت : باشه
نیم ساعت بعد
بورام: مامانی ....مامانی
ا.ت:چی شده عزیزم
بورام: این این رو نگا خودم درست کردم این تویی و این بابایی هست بابا نامجون
ا.ت: چی نامجون بابا نامجون
نامجون: یعنی من باباتم
بورام: الههه
نامجون: باشه من برم زنگ بزنم جیمین
پایان
𝕊𝔼𝔸𝕊𝕆ℕ 2
2 𝙿𝙰𝚁𝚃
(اسلاید2 مال ا.ت و اسلاید 3 مال نامجون هست)
ا.ت ویو
حاظر شدم بورام حاظر شده بود شبیه باباش بود ولی دوست نداشتم بدونه اخه ی بچه ۳ ساله چه گناهی داره که باباش این باشه(از خداتم باشه)
رفتیم و سوار ماشین شدیم و نامجون ی اهنگ غمگین گذاشت که
ا.ت: این چیه ی دیگه وایسا....اهان این اهنگه
نامجون: این اهنگه باشه
۵ دقیقه بعد
ا.ت: بریم ی بستنی بگیریم
نامجون: بریم ولی من نمیخورم
بورام: منم نمیقولم
ا.ت: خودم می خورم برو به این ادرس ..........
۱۰ دقیقه بعد اون بستین فروش
تو راه درحال خوردن بستنی شکالاتی
نامجون: هی خدا هنوز هم اخه
ا.ت: چی
نامجون: فکر میکنی نمیدونم امروز تولدشه و همیشه تولدش اون بستنی فروش رو میرفتین و فکر میکنی اون اهنگه که گذاشتی اون این اهنگ رو دوست داره بعد اون بستنی شکلاتی هیع
ا.ت: اره امروز تولدش هست
۱ ساعت بعد
بورام: مامان چرا من فقط با بابایی تماس تصویری حرف میزنم چرا نمیبینمش
ا.ت: چون بابات ی کار اشتباهی کرده و من قهرم باهاش
بورام: چه کاری
ا.ت: ام مثل ی شکندن ی ظرف که خیلی با ارزش بوده و هیچ وقت هم درست نشده و نخواهم شد
بورام: باشه
نامجون : من ی نیم ساعت دیگه زنگ میزنم جیمین
ا.ت : باشه
نیم ساعت بعد
بورام: مامانی ....مامانی
ا.ت:چی شده عزیزم
بورام: این این رو نگا خودم درست کردم این تویی و این بابایی هست بابا نامجون
ا.ت: چی نامجون بابا نامجون
نامجون: یعنی من باباتم
بورام: الههه
نامجون: باشه من برم زنگ بزنم جیمین
پایان
۵.۶k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.