یک شبی مجنون نمازش را شکست

یک شبی مجنون نمازش را شکست
با وضو در کوچه ی لیلا نشت

گفت یارب از چه خوارم کرده ای ؟
بر سلیب عشق دارم کرده ای

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم
بر رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی...
دیدگاه ها (۳۱)

ﺧــﺪﺍﯾـــﺎااا...به من ﺁﺭﺍﻣﺸـــﯽ ﻋﻄــﺎ ﻓﺮﻣــــﺎ ﮐﻪ ﻧﺰﻧــــﻢ ﺩ...

گمان مـے ڪردم وقتے نباشمدلت مـے گیـرد,تنگ ميشود برايماما دیـ...

ما خَـــــرابِـــــــ رفـــيق بوديـــم...غافــــــل از اينــ...

یکی بیاد پوشک کودک درونمو عوض کنه...من بلد نیستمریده به زندگ...

پارت : ۴۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط