بهار آمده اما هوا هوای تو نیست

بهار آمده اما هوا هوای تو نیست
مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست

به شوق شال و کلاه تو برف می آمد...
و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست

نسیم با هوس رخت های روی طناب
به رقص آمده و دامن رهای تو نیست

کنار این همه مهمان چقدر تنهایم !
میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست

به دل نگیر اگر این روزها کمی دو دلم
دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست

به شیشه می خورد انگشت های باران...آه...
شبیه در زدن تو...ولی صدای تو نیست

تو نیستی دل این چتر، وا نخواهد شد
غمی ست باران...وقتی هوا هوای تو نیست


#اصغر_معاذی
دیدگاه ها (۱)

اینجا من اگر یک تو نداشته باشممن و تو اگر ما نشویمگم و گور م...

با من حرف بزنمن تنها تنهایی هستمکه جز توکسی‌ نمی تواند شریک ...

سالی که می آید غمی داردتقویم همیشه یاد خواهد داد:من سالخورده...

شعر یعنی که سرصبح کسی مثل شما باعث روشنی حضرت خورشید شود #می...

دل تنگ که میشوم ، دل تنگ نگاهت که میشوم ، دل تنگ صدایت که م...

پارت ۲۷ویو ات اون عوضی منو به یه صندلی بست انقدر محکم منو با...

سایه های عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط