ادامه

هیونجین اینو گفت و رفت از اونجا و فیلیکس که مطمعن بود عاشق هیونجین شده ناراحت شد که هیونجین اینو بهش گفتهو با ذهنی آشوفته از کلاس رفت بیرون.....

تو راه خونه بود که دید یه ماشین سیاه کنارش وایساد کمی نگاه کرد به ماشین دید هیونجینه

هیونجین: هی بپر بالا میرسونمت

فیلیکس: باشه

. سوار شد.
هیونجین: نگاه کن فیلیکس من عاشقتم و حرفت برام مهم نیست که چی میگی خب و الان میای خونمون فهمیدی

فیلیکس: چییی تو تو عاشقمیی؟!

هیونجین: 🗿🗿

فیلیکس: خب خب منم عاشقتم اما میترسیدم بیام بهت بگم

هیونجین خوبه

ادامه بعدا💓💓💓
دیدگاه ها (۶)

هعییی

بچه هایی که برای گروه استری کیدز انتخاب شدن کامنت بزارید

ولی مینسونگ....

ادامه

میان دونگاه

مافیای خشن منپارت=۳ از زبون جونگوکک:دیدم همون مرد که دشمن پد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط