نه مامانمو ول کنید مامانننمامان
☆نه مامانمو ول کنید ...ماماننن.....مامان..
...:دستشو بالا اورد به نشونه ی اینکه اون دخترو ول کنن .
☆اومد جلو چونمو گرفت و صورتمو قاب کرد چون دستام بسته بود نمیتونستم از خودم دفاع کنم و فقط فریاد میزدم .
...:اوه کوچولو میخوای مامانتو ببینی؟(پوزخند)
☆بزار ببینمش ...لطفا (بغض )
...:مامانت برای ما جاسوسی میکرده ، میتونم مجازات مامانت رو این شکلی جلوه بدم .
☆مامانم نمیدونست اون یه جاسوسه مثل بقیه خدمتکارا فقط داشت کارشو میکرد.
...:تا انگشتشو رو لب دختر کشید و وارد دهن اون کرد .
...:برده خوبی میشی ،بفروشمت یا خودم ازت استفاده کنم .
☆میخواستم انگشتشو گاز بگیرم اما جون مادرم این وسطه
...:افرین خوب لیس بزن .
...:میزارم برای آخرین بار مامانتو ببینی
☆ممنونم ارباب
...:دستاشو باز کنید
*اونا همدیگه رو بغل کردن و برای آخرین بار همو ملاقات کردن .
☆ارباب *زانو میزنه * کل عمرمو براتون کار میکنم ولی از جون مادرم بگذرید ...خواهش میکنم ارباب .
...:داره پرو میشه ببندینش و ببریدش به یه شهر خیلی دور خیلی دور از اینجا .
@:قربان اون یه بچست
...:مادرش رئیس جاسوس های عمارت و من بوده،چطور دخترش اینو نمیدونه .
@:خب قربان اون فقط یه دختربچه اس چیزی از اینا سرش نمیشه ، حداقل اینو بهش نمیگفتید و بعد از اعدام مادرش اونو متوجه داستان میکردید.
..:یکبار اینکارو کردم اونموقع پدرش رئیس این عوضی ها ، بود من چندبار بهش فرصت دادم اما اون با همکاری همسرش برادرم دست راست باند رو کشتن .
..:خب بسه دیگه ، از دره پرتش کنید پایین .
**
۱۰سال بعد :
من ملودی هستم ،بعد از اینکه اون رئیس مین بدجنس پدر و مادرم و بعد از اون همه وفاداری کشت ، میخوام ازش انتقام بگیرم بخاطر همین بعنوان برده جن*سی وارد عمارتش شدم تا راحت تر بکشمش و یا زندگیش رو به خون بکشم ، من الان ۱۸ سالمه و تا به الان پیش بهترین پلیس ها آموزش دیدم. وقتشه که چیز هایی که یاد گرفمو رو کنم .
..:ملودی آماده ای ؟
☆بدون شک
☆مطمئن باش که انتقام خون خانواده مو میگیرم .
(نیوفتی ستون 🗿😔)
****
ویو عمارت
بقیه پارت بعد
...:دستشو بالا اورد به نشونه ی اینکه اون دخترو ول کنن .
☆اومد جلو چونمو گرفت و صورتمو قاب کرد چون دستام بسته بود نمیتونستم از خودم دفاع کنم و فقط فریاد میزدم .
...:اوه کوچولو میخوای مامانتو ببینی؟(پوزخند)
☆بزار ببینمش ...لطفا (بغض )
...:مامانت برای ما جاسوسی میکرده ، میتونم مجازات مامانت رو این شکلی جلوه بدم .
☆مامانم نمیدونست اون یه جاسوسه مثل بقیه خدمتکارا فقط داشت کارشو میکرد.
...:تا انگشتشو رو لب دختر کشید و وارد دهن اون کرد .
...:برده خوبی میشی ،بفروشمت یا خودم ازت استفاده کنم .
☆میخواستم انگشتشو گاز بگیرم اما جون مادرم این وسطه
...:افرین خوب لیس بزن .
...:میزارم برای آخرین بار مامانتو ببینی
☆ممنونم ارباب
...:دستاشو باز کنید
*اونا همدیگه رو بغل کردن و برای آخرین بار همو ملاقات کردن .
☆ارباب *زانو میزنه * کل عمرمو براتون کار میکنم ولی از جون مادرم بگذرید ...خواهش میکنم ارباب .
...:داره پرو میشه ببندینش و ببریدش به یه شهر خیلی دور خیلی دور از اینجا .
@:قربان اون یه بچست
...:مادرش رئیس جاسوس های عمارت و من بوده،چطور دخترش اینو نمیدونه .
@:خب قربان اون فقط یه دختربچه اس چیزی از اینا سرش نمیشه ، حداقل اینو بهش نمیگفتید و بعد از اعدام مادرش اونو متوجه داستان میکردید.
..:یکبار اینکارو کردم اونموقع پدرش رئیس این عوضی ها ، بود من چندبار بهش فرصت دادم اما اون با همکاری همسرش برادرم دست راست باند رو کشتن .
..:خب بسه دیگه ، از دره پرتش کنید پایین .
**
۱۰سال بعد :
من ملودی هستم ،بعد از اینکه اون رئیس مین بدجنس پدر و مادرم و بعد از اون همه وفاداری کشت ، میخوام ازش انتقام بگیرم بخاطر همین بعنوان برده جن*سی وارد عمارتش شدم تا راحت تر بکشمش و یا زندگیش رو به خون بکشم ، من الان ۱۸ سالمه و تا به الان پیش بهترین پلیس ها آموزش دیدم. وقتشه که چیز هایی که یاد گرفمو رو کنم .
..:ملودی آماده ای ؟
☆بدون شک
☆مطمئن باش که انتقام خون خانواده مو میگیرم .
(نیوفتی ستون 🗿😔)
****
ویو عمارت
بقیه پارت بعد
- ۲.۳k
- ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط