تا کی در انتظار گذاری به زاری ام

تا کی در انتظار گذاری به زاری ام؟
باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاری ام

دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز
جان سوز بود شرح سیه روزگاری ام

بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود
دیشب، که ساز داشت سرسازگاری ام

شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مُرد
چشمی نماند شاهد شب زنده داری ام

طبعم شکار آهوی سر در کمند نیست
ماند به شیر شیوه وحشی شکاری ام

شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز
تا زنده ام بس است همین شرمساری ام
دیدگاه ها (۱)

مبتلای شب گیسوی تو بودن زیباستهم دچار خم ابروی تو بودن زیباس...

وقتی نگاهم می کند بادام چشمتدل را به یغما می بری با ، دام چش...

مبتلای شب گیسوی تو بودن زیباستهم دچار خم ابروی تو بودن زیباس...

NHعشق پرواز بلندی ست، مرا پر بدهیدبه من اندیشۀ از مرز فراتر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط