بالای سرش ایستاده بودم

.
بالای سرش ایستاده بودم،
گفت آبجی؟
‌گفتم جونم؟
گفت ما فردا پس فردا ..
یکی که بیاد درِخونه رو بزنه...
بگه دخترتونو میخاییم غلامیشو بکنیم..و باباهم راضی بشه چون پسر خوبیه ..
معلوم نیست هرکدوممون..
کجا عروس بشیم!
تو غصّت نمیگیره واسه اون روز؟
واسه این روزایی که سر سفره یه چیزی یادمون میاد..
چشمک می‌زنیم بهم و بعدش می‌خندیم..
وهرچی مامان بابا اصرار میکنن که بفهمن موضوع چی بوده و ما منکرش میشیم که چیزی نبوده ،دلت تنگ نمیشه؟
دلت واسه این گیس و گیس کشی و حسودی کردنامون تنگ نمیشه؟
اینکه مامان سهم ته دیگ سیب زمینی شو به تو بده یامن..
اینکه بابا اندازه تو به من عیدی بده یا
مامان اول منو سر سفره عید ببوسه یاتورو دلت تنگ نمیشه؟
اینکه اگه چیزی برامون میخرن باید اندازه هم باشه قیمتاشون
دلت تنگ نمیشه؟
حرفاشو که زد..
گفتم واسه کنارم دراز کشیدنت دلم تنگ میشه ..اینایی که تو میگی دیگه
خودش بحثش مفصله..
پیشونیشو بوسیدم
گفتم تو هرجای این زمین که باشی بازم
حسود خودمی..
دوستت دارم..
#زهرانقابی
#دخترپاییز
.
.
.
.
.
.
.
.

#دختر #عکاسی #عکس #دخترونه #مدلینگ #مدل #کلیپ #اصفهان #esfahan
دیدگاه ها (۱)

#جهانگردی

#عاشقانه#دونفره#ساسان

#هنر_عکاسی_ساسان

#هنر_عکاسی_ساسان

همیشگی من

My sweet trouble 75✨_ نگران نباش عزیزم اومده تجربه کسب کنه!ب...

دوپارتی از چان: (وقتی که اون.....)ات: تمومش کن فقط تمومش کن....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط