همه سهم من از خود

همه سهم من از خود
دلی بود که به تو دادم
و هر شب بغض‌ و گلویت را
در تابوت سیاهی
که برایم ساخته بودی،
گریستم
و تو هرگز ندانستی
که زخم‌هایت
زخم‌های مکررم بودند...!
دیدگاه ها (۱)

رو به آینه می‌ایستمهر بار تیغ را بر صورتم می‌کشمحاصل تلاش هز...

🍁 غم‌انگیز است پاییز...و غم‌انگیزتر وقتیتو باشی و من بـرگ‌ها...

راست می گفتیعادت ها، عطر می زنندآرزوها زمین می خورندولی هنوز...

به اندازه خواب هاییکه ناخواسته دیده امبه جرم بوسیدن یک "تـــ...

امروز ، در چرخه‌ ی گردون ، یک بار ِ دیگر خورشید بر مدار ِ تو...

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط