بغضم را شعر کنم

بغضم را شعر کنم
یا ندای سکوت ِ نگاهم را که از دل تنگم در این غروب سرخ خزان خبر میدهد
نمیدانم از چه بگویم که درست حال درونم را بیان کنم
پاییز را بهانه کنم
یا سوز دلم را از محالات و حصار های فاصله توجیه کنم
گیر کرده ام
میان قلب و رویاهای محالی که
عشق به دست و پای افکارم زنجیر کرده است
خواستن هایی از دور نقش ِ ریزش برگ ها را در قلبم بازی میکند
وقتیکه
هیچ قاصدکی زیر باران غم
توانی برای آوردن پیامی ندارد ...
دلنوشته....

🌺
دیدگاه ها (۱)

‍ بی خبر رفتی،بی‌صدا مثل نفسِ آخرِ یک رؤیا.من ماندم،با شب‌ها...

" شـــکــستم "آنقـدر آهسـته که صدای شـکـستنم ،کســی را آزار ...

نگران من نباشهمه چیز خوب استجز دردی گاه و بی‌گاهکه مانند گاو...

بدون شرح ....

بغضم را شعر کنم یا ندای سکوت ِ نگاهم را که از دل تنگم در این...

صحنه پارت دهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط