بی خبر رفتی
بی خبر رفتی،
بیصدا مثل نفسِ آخرِ یک رؤیا.
من ماندم،
با شبهایی که
نه ستاره دارند نه امیدِ طلوع.
دستهایت، هنوز کنارم نفس میکشند
در خلأیی که جای تو را
با هیچ پر نکردم.
تو رفتی و من،
در میان هزار سلامِ نگفته
دنبالِ یک خداحافظی میگردم.
کاش میدانستی،
سکوتت چگونه تمامِ شهر را
در من ویران کرد....
🌺
بی خبر رفتی،
بیصدا مثل نفسِ آخرِ یک رؤیا.
من ماندم،
با شبهایی که
نه ستاره دارند نه امیدِ طلوع.
دستهایت، هنوز کنارم نفس میکشند
در خلأیی که جای تو را
با هیچ پر نکردم.
تو رفتی و من،
در میان هزار سلامِ نگفته
دنبالِ یک خداحافظی میگردم.
کاش میدانستی،
سکوتت چگونه تمامِ شهر را
در من ویران کرد....
🌺
- ۱.۵k
- ۲۸ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط