سکوت با آدم ها برای من یک زنگ خطر است طبق عادت اگر ...

سکوت با آدم ها برای من یک زنگ خطر است. طبق ِ عادت، اگر سکوتم با آن ها طولانی شود؛ روزهای متعدد و بعد بکشد به هفته های متعدد، ارتباطم را تمام می کنم. برای آنکه نرسد به آنجایی که سکوتمان عادت بشود و حرف های ناگفته مان را به آدم دیگری بگوییم.
آدم هایی که حرف نمی زنند ممکن است فکر های ترسناکی بکنند. این ها همه من را اذیت می کند. برای همین دوست دارم روزمره ترین اتفاق های زندگی ام را برایش تعریف کنم. از خاطره ها، دستاورد ها، ضعف ها و هرچیز ژانگولری که با عث شده خنده ام بگیرد برایش حرف بزنم یا بنویسم ولی سکوت نکنم. سکوت برایم مثل ِ آرامش ِ قبل از طوفان است.وقتی سکوتم با ادم ها طولانی شود همه چیز را تمام می کنم چون یعنی ما رسیده ایم به جایی که که خسته شدیم...
دیدگاه ها (۷)

به مناسبت حضور ادم هایی که یک نوشته میترسونتشون.سلام ترسوها....

حالا که رفته ای نه باد می آید و نه برگی دست تکان میدهدانگارز...

ًکریسمس رسیده و اینترنت پر شده از عکسای بابانوئل...چیزی که ج...

گاهی آدم ها بیصدا از زندگی مان میروند... نه قهر میکنند، نه خ...

تکپارتی

چپتر ۸ _ سایه های تارهوا سردتر از همیشه بود. باربارا با گلدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط