رفیق جان

رفیق جان!
بچه جان!

بیست _ بیست و دو سالگی وقت عاشقی نیست.
مثل وقتیه که دقیقه ی هفتاد فوتبال از دویدن دست بکشی.
میری زیر بارون خاطره میسازی...
بغلش میکنی داغ میشی...
صدات میکنه دستات میلرزه...
نگو عاشق شدی.
بدون که اقتضای سنته و بس...!
عشق و من و تو نمیشناسیم،
وقتی میشینی اولویت هاتو مشخص می کنی
و به هدفات فک میکنی
همین یعنی کو تا عاشق شی...!
اصلا وقتی همه انقد گرفتاریم
بذا تا وقت هست بدوییم دنبال بال واسه پرواز
که پر بگیریم
و
کوچ کنیم.
تو که باید بشینی و شعر بخونی و گریه کنی
بذا تو یه کاخ باشه
نه
تو اشپزخونه یه خونه ی اجاره ای...!

تو رو خدا
اگه با عکساش گریه کردی
و دست و پات شل شد با صداش
پای مولانا
و سعدی
رو نکش وسط و بگو پس منم....آره :)
ببین کجایی...
و
بعد راه بیوفت دنبال غصه خوردن و اشک ریختن.
جنگه...
آشوبه...
تا بیای و تایپ کنی " بی تو نمیتونم... "
ده نفر زدن و بردن و رفتن اون بالا...!
.پاییزم قشنگه
بارونم دلگیره
زمستونم سرده و ادم دلش گرما میخواد اخه...!
ولی اینا فرایند طبیعیه
و تو یه سنی بروزش بیشتر....همین .

رفیق جان!
بچه جان!
گوش دل بسپر....
دیدگاه ها (۴)

تو عروس کسی اگر بشوینگذارم که دست روی دستمن، محمدعلی قاجارمم...

برایم کتابی بخوانکتابی که هر واژه اش عطر مخصوص داردو هر صفحه...

لیلی زیر درخت انار نشست.درخت انار عاشق شد، گل داد، سرخِ سرخ....

در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من...

چشمام و یکم مالیدم دیدم نه واقعا کوکه که پریدم بغلشآت.. ددی ...

تک پارتی جین ☘️وقتی باهم قهر کرده بودید 💔از پله ها پایین امد...

Part10ویو اتبا کسی که دیدم کاملا شوکه شدمآت.. تو توی حرومزاد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط