لحظۀ خداحافظی به سینه ام فشردمت اشک چشمام جاری شد

لحظۀ خداحافظی.. به سینه ام فشردمت..‏ اشک چشمام جاری شد.. دستِ خدا سپردمت

می تـَـرساندم قطـار
وقتی که راه می‏افتد
و این همه آدم را؛
از آن همه
جدا می‏کند...

گروس عبدالملکیان*
دیدگاه ها (۲)

که علم عشق، در دفتر نگنجدآموزگار نیستمتا عشق را به تو بیاموز...

زیر چتر...نازی : بیا زیر چتر من که بارون خیست نکنهمی گم که خ...

دنیا؛ ایستگاه مسافربری...دمادم بلند است سوت قطاردر این ایستگ...

بهار نیز که با خون ِگل وضو می ‏ساختهم از نخست به پاییز اقتدا...

🥀🕊💔😭دارد زمان آمدنت دیر می شوددارد جوان سینه زنت پیر می شودو...

🥀🕊💔😭دارد زمان آمدنت دیر می شوددارد جوان سینه زنت پیر می شودو...

🥀🕊💔😭دارد زمان آمدنت دیر می شوددارد جوان سینه زنت پیر می شودو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط