اندک اندک جمع مستان می روند

اندک اندک جمع مستان می روند

اندک اندک می پرستان می روند

دوستانم سوی شاهان می روند

بلبلانم سوی بستان می روند

من بمانم از پی شان دل غمین

سینه زن با خاطرات اربعین

چون نبودم لایق دیدار او

عشق بازی می کنم با نام او

نام او آرامش جان من است

دیدن او خط پایان من است

ای خدا کاری بکن با شور و شین

جان دهم در راه اربابم حسین


#فکرنو
#مذهبی
#حرم
#اربعین
#لبیک-یاحسین(ع)
دیدگاه ها (۱)

رفتند رفیقان همگی در سفر عشقمن مانده ام اینجا و توکلت علی ال...

عهد کردم در عزایت مبتلا باشم، نشد اربعین، پای برهنه، کربلا ب...

صدایت میکنم آقا...همین جایم... خودم...تنها...از این پایین به...

به دلم داغ حرم را مگذارید فقطبه همین حال مرا وا مگذارید فقطب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط