پارت چهارم

پارت چهارم
رسیدیم زمین تمرین رفتیم رختکن و لباسامونو عوض کردیم و شروع کردیم به تمرین
آقا فرهاد گفت بچه ها دو گروه شن میخوایم فوتبال بازی کنیم یه کاپیتانم شد حسینی و یکی هم که آقا کاپی خودمون بود خلاصه یه دست فوتبال مشتی بازی کردیم آقا فرهادم بازی کرد حسینی ازش سه گل خورد ماشالا آقا فرهاد با وجود اینکه خیلی وقته دیگه بازیکن نیست چه فرم بدنی داره و هممونو دریپ میده احسنت
دیگه لباسامون عوض کردیم و رفتیم تو ماشین مهدی و فرشید رو رسوندم خونشون و مستقیم رفتم خونه

سحر

رفتم تو اتاق همه لباسا رو ریختم رو تخت الان چی بپوشم هودی که اصلا، اها تیشرت سفیدم با اون مانتو جین با شلوار جین این فوق العاده است لباسارو که پوشیدم موهامو بافت اما حالا چه شالی بپوشم، فکر میکنم کلاه جین خوب باشه یه عطر یخ که بوش دیونم میکرد (کادو تولدم از طرف ترنج) رو انتخاب کردم و زدم و ایرپادمم گذاشتم تو گوشم و رفتم یع دوری تو تهران بزنم به ترنجم گفتم باهام بیاد اما گفت بعدا الان کار داره. از پله ها که رفتم پایین اصلا نفهمیدم چیشد که به طرز خیلی وحشتناکی خوردم به یه پسره گوشیم از دستم افتاد و صداش دلم رو لرزوند سر مو که آوردم بالا دیدم همون دلبرست آره ارسلان بود و اصلا نفهمیدم که چشامو به طرز مزخرفی تو چشاش دوختم ارسلان خم شد و گوشیمو برداشت گوشیم داغون شده بود ارسلان گفت واقعا معذرت میخوام خواست دستشو ببره تو جیبش که به خودم اومدم و گفتم نه ننننه مقصر من بودم ببخشید هواسم نبود آقای مطهری اینم مهم نیست و به سمت بیرون حرکت کردم

ارسلان
در خونه رو باز کردم و رفتم داخل حس میکنم از دختره خوشم اومده یه حس خاصی توم داره اتفاق میوفته، یه تپش قلب جذاب رفتم لباسمو عوض کردم و رو تختم دراز کشیدم کم کم چشمام داشت گرم میشد که گوشیم زنگ خورد
دیدگاه ها (۱)

یکی دیگه بذارم ؟ یا بسه ؟

پارت سومتا به خودم اومدم دیدم ازمون دور شدن من. ترنجججججج د...

پارت دوم 😍سحروای بالاخره باید بریم. سوار هواپیما شدیم من که ...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۷#ویو ات بدو بدو بدو همینجوریش هم دیر ...

رمان بغلی من پارت ۶۵ارسلان: باشه باشه باور کردم برو بخواب لب...

رمان بغلی من پارت ۴۸یاشار: کت شلوار خوشگلمو( عکسشو میزارم)...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط