به مادر قول داده ام زمستان که شروع شد دیگر میرویم و زندگی

به مادر قول داده ام زمستان که شروع شد دیگر میرویم و زندگی دو نفره مان را آغاز میکنیم
تدارکی نبیند
مراسم مختصری در خانه ی پدری کافیست
بلاخره وقت آن رسیده که با نبودت همخانه شوم...
دیدگاه ها (۲)

چگونه می توانی این همه در من باشی و...اما نباشی

ماهی ِتُنگ کوچکی هم اگر بودمفراموشم نمی‌شد دریا...هیچ موجودی...

بعضی اوقات روباه باش که دام‌ها را تشخیص دهی و گاهی شیر باش ک...

زمانی حرف بزن،که ارزش حرفت بیشتر از سکوتت باشدو زمانی دوست ا...

(۲part)..... نامه ای به وجودم.. ـــــــــــــــ.... سوالت به...

خون آشام عزیز (69)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط