فیک:
فیک:
The girl I bon’t like
پارت29Ꮉ=
رزان=
نگاهی ب همه انداخت جیمین گفت :
_ اصن عشق وجود ندارعه !!
عصبی ج شو دادم و گفتم :
+کدوم عقل ناقصی گفته ؟؟؟
زد زیر خنده و گفت :
_همه واسه مادیات همو میگن دوس دارن ....بزرگ میشی میفهمی !!
+خیلیم بزرگم عقلم بیشتر از تو عه ک سیکس پکاتو نشون دخترا میدی 😎😹
_تو چیتو نشون میدی ؟؟؟
از این حرفش جا خوردم ک جین یکی زد پس کلش و گفت :
_خدا خفت کنه پسره ی بی حیا فک کردی همه مث تو عن ؟؟؟ ی ذره اون مخه ناقصتو ب کار بنداز اوسکله !!
بعد رو ب من ادامه داد :
_اعتقاد داری؟؟؟!!!
+چیزی ک دسته خود ادم نیسته چ دیر چ زود اتفاق میوفته !!
جیمین :
ناراحتیو با حرفم میشد ت چشاش خوند واقعا خاک تو سرت از نامجون و جین یاد بگیر چقدر هواشونو دارن 😖
با حرف بعدیش دلم لرزیدولی فهم و شعوری داره هاععع😅
بمیری الهی جیمین 😖﴿خدا نکنه﴾
جین∷
من این مخ 5 رو میکشم 😐عنتر خلاصه گلومو صاف کردمــ و گفتمـ ∷
_من عاشقـ شـدمـ !!
همه با تعجب نگام کردن ک جیمین خندید و گفت ∷
_هیونگ حالت خوبه ؟؟
ی لبخند ژکوند زدم و گفتم ∷
+بهتر از تو هم !!
ی تای ابروشو بالا داد و گفت ∷
_کی حالا؟ ایدله؟ معروف عه ؟؟
+ن !!
اچا =
اشکام تو چشام جمع شده بودن و بغضمو قورت میدادم ....نمیتونستم فضا رو تحمل کنم ... پس رفتم از اشپز خونه بیرون گوشیمو برداشتم و زنگ زدم ب ابجیم خیلیــــــــــــــ دلمــــ براشــــ تنگــــ شـدهـ بود .....
The girl I bon’t like
پارت29Ꮉ=
رزان=
نگاهی ب همه انداخت جیمین گفت :
_ اصن عشق وجود ندارعه !!
عصبی ج شو دادم و گفتم :
+کدوم عقل ناقصی گفته ؟؟؟
زد زیر خنده و گفت :
_همه واسه مادیات همو میگن دوس دارن ....بزرگ میشی میفهمی !!
+خیلیم بزرگم عقلم بیشتر از تو عه ک سیکس پکاتو نشون دخترا میدی 😎😹
_تو چیتو نشون میدی ؟؟؟
از این حرفش جا خوردم ک جین یکی زد پس کلش و گفت :
_خدا خفت کنه پسره ی بی حیا فک کردی همه مث تو عن ؟؟؟ ی ذره اون مخه ناقصتو ب کار بنداز اوسکله !!
بعد رو ب من ادامه داد :
_اعتقاد داری؟؟؟!!!
+چیزی ک دسته خود ادم نیسته چ دیر چ زود اتفاق میوفته !!
جیمین :
ناراحتیو با حرفم میشد ت چشاش خوند واقعا خاک تو سرت از نامجون و جین یاد بگیر چقدر هواشونو دارن 😖
با حرف بعدیش دلم لرزیدولی فهم و شعوری داره هاععع😅
بمیری الهی جیمین 😖﴿خدا نکنه﴾
جین∷
من این مخ 5 رو میکشم 😐عنتر خلاصه گلومو صاف کردمــ و گفتمـ ∷
_من عاشقـ شـدمـ !!
همه با تعجب نگام کردن ک جیمین خندید و گفت ∷
_هیونگ حالت خوبه ؟؟
ی لبخند ژکوند زدم و گفتم ∷
+بهتر از تو هم !!
ی تای ابروشو بالا داد و گفت ∷
_کی حالا؟ ایدله؟ معروف عه ؟؟
+ن !!
اچا =
اشکام تو چشام جمع شده بودن و بغضمو قورت میدادم ....نمیتونستم فضا رو تحمل کنم ... پس رفتم از اشپز خونه بیرون گوشیمو برداشتم و زنگ زدم ب ابجیم خیلیــــــــــــــ دلمــــ براشــــ تنگــــ شـدهـ بود .....
۹.۱k
۱۳ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.