فیک:
فیک:
The girl I bon’t like
پارت30 ∷
سانهی ∷
بزور گرفتم تو فغلش دیگه ب این کاراش عادت کردع بودمــ
صب شدعه بود پاشدم یونگی نبود.... رفتم نگاه کردم دقدم تو اشپزخونس داره اب میخورعه یهو ی فکری ب ذهنم رسید ی بشکن ارومـ زدمـ ی لبخندع شیطانی کردم و اروم وارد اشپزخونه شدم و گفتم ∷
+سلامـ شوگولیـ «😂»
ترسید و و نگام کرد و گفت ∷
_سلام جیگری برو دست صورتتو بشور شدی مث گربه !
از پشت بغلش کردم و گفتم∷
_تو ک پیشولی من ک نیستم من خانوم پیشولیم !
با تعجب بهم نگاه کرد و لبای داغشو گذاشت رو لپمـ گونمـ اتیشـ گرفتـ بعدش ک لبشو برداشتـ دستامو پشتـ گـردنـشـ گذاشتم و گفتم ∷
_ من صبونه درست میکنم !
ی لبخند زد و ناخنوناشو جای چال لپمـ گذاشتـ و گفتـ ∷
_باشه!
و رفت از اشپزخونه بیرون منم ی لبخند شیطانی زدم هر چی ادویه تو خونشـ از تـو کابینتـ اوردمـ بیرونـ و هـر ادویهـ رو با رنگـ متمایلشـ ریختم و هم زدمـ و گذاشتم رو پنکیکشـ جای شکلات دونه فلفل سیاه گذاشتم و همه چی اماده کردم و گفتمـ ∷
_شوگا بیا صبونه بخورــــــــــ☠☡ـــــــــ 😂
اومد تا میز رو دید ی نگاه تحسین امیز بهم کرد و منم گفتم ک برم لباسمو عوضـ کنمـ 😂
رفتمـ بالا ک یهو صدای نعرش اومد و منم صدای خندم کل خونرو گرفته بود ک بعد از چن مین رفتم پایین دم در بود دیدم داره میره اما منو ندید و بلند گفت ∷
_شوگولی شوگولی کردنت واسه همین بود هاععععــــ......
بعدش رفتـ و درم محکم پشتش بستـــ نشستم و خندیدم و ق فکرای دیگه ف سرم زد با گوشی خونع بـ تلفنشـ زنگـ زدمـ و ادایـ گریه در اوردم و ج داد و هیچی نمیگفتـ و منم ادای گریه در میوردم و میگفتم ∷
+شوگا من بدون تو میمیرمـ توروخدا قهر نکنــ﴿😂﴾
بعدش گفت ∷
_باشهـ...عشقمـ ...فقطـ تو گریهـ نکنـ ...
«با گریه ی الکی»
+باشه !
و بعدش قعطـ کردم و خندیدم و رفتم اول ی رشتهـ تند پیدا کردم و ب علاوهـ کلی ادویه ریختم توش و درست کردم و تو خمیر دندونش سس فلفلی ریختم وانشو پر اب جوشـ کردمـ و روی صندلی ک میشنه چسب ریختم 😂😂
بعدش ده مین بعد اومد و منم پای تلویزیون بودم اما رفتم تو بغلشـ و اونمـ سواستفاده کرد و لباشو گذاشت رو لبام و فشرد... دلم میخواست تا صب ادامه بده کارشو...
The girl I bon’t like
پارت30 ∷
سانهی ∷
بزور گرفتم تو فغلش دیگه ب این کاراش عادت کردع بودمــ
صب شدعه بود پاشدم یونگی نبود.... رفتم نگاه کردم دقدم تو اشپزخونس داره اب میخورعه یهو ی فکری ب ذهنم رسید ی بشکن ارومـ زدمـ ی لبخندع شیطانی کردم و اروم وارد اشپزخونه شدم و گفتم ∷
+سلامـ شوگولیـ «😂»
ترسید و و نگام کرد و گفت ∷
_سلام جیگری برو دست صورتتو بشور شدی مث گربه !
از پشت بغلش کردم و گفتم∷
_تو ک پیشولی من ک نیستم من خانوم پیشولیم !
با تعجب بهم نگاه کرد و لبای داغشو گذاشت رو لپمـ گونمـ اتیشـ گرفتـ بعدش ک لبشو برداشتـ دستامو پشتـ گـردنـشـ گذاشتم و گفتم ∷
_ من صبونه درست میکنم !
ی لبخند زد و ناخنوناشو جای چال لپمـ گذاشتـ و گفتـ ∷
_باشه!
و رفت از اشپزخونه بیرون منم ی لبخند شیطانی زدم هر چی ادویه تو خونشـ از تـو کابینتـ اوردمـ بیرونـ و هـر ادویهـ رو با رنگـ متمایلشـ ریختم و هم زدمـ و گذاشتم رو پنکیکشـ جای شکلات دونه فلفل سیاه گذاشتم و همه چی اماده کردم و گفتمـ ∷
_شوگا بیا صبونه بخورــــــــــ☠☡ـــــــــ 😂
اومد تا میز رو دید ی نگاه تحسین امیز بهم کرد و منم گفتم ک برم لباسمو عوضـ کنمـ 😂
رفتمـ بالا ک یهو صدای نعرش اومد و منم صدای خندم کل خونرو گرفته بود ک بعد از چن مین رفتم پایین دم در بود دیدم داره میره اما منو ندید و بلند گفت ∷
_شوگولی شوگولی کردنت واسه همین بود هاععععــــ......
بعدش رفتـ و درم محکم پشتش بستـــ نشستم و خندیدم و ق فکرای دیگه ف سرم زد با گوشی خونع بـ تلفنشـ زنگـ زدمـ و ادایـ گریه در اوردم و ج داد و هیچی نمیگفتـ و منم ادای گریه در میوردم و میگفتم ∷
+شوگا من بدون تو میمیرمـ توروخدا قهر نکنــ﴿😂﴾
بعدش گفت ∷
_باشهـ...عشقمـ ...فقطـ تو گریهـ نکنـ ...
«با گریه ی الکی»
+باشه !
و بعدش قعطـ کردم و خندیدم و رفتم اول ی رشتهـ تند پیدا کردم و ب علاوهـ کلی ادویه ریختم توش و درست کردم و تو خمیر دندونش سس فلفلی ریختم وانشو پر اب جوشـ کردمـ و روی صندلی ک میشنه چسب ریختم 😂😂
بعدش ده مین بعد اومد و منم پای تلویزیون بودم اما رفتم تو بغلشـ و اونمـ سواستفاده کرد و لباشو گذاشت رو لبام و فشرد... دلم میخواست تا صب ادامه بده کارشو...
۶.۷k
۱۳ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.