آدمهای خوب همیشه اول داستان لبخند به لب دارند
آدمهای خوب همیشه اول داستان لبخند به لب دارند
در عمیق ترین فکرهایشان،آنجا که دست هیچکس نمیرسد تا از دریای افکارشان بیرونشان بکشد،باز حواسشان به دوستشان هست که دلش نگیرد...
آدمهایی که اشکشان دربیاید اشک در نمیاورند
خوبها وقتی ازشان تعریف میشود متواضعانه تبسم میکنند،در همه حال حالتان را جویایند و به یادتان هستند،حتی اگر وقتی که خطاب کنیدشان : "چطوری بی مرام " باز لبخند مهربانانه شان را میزنند و میگویند "کوتاهی از ماست ، حالا اصل حالت چطوره با مرام ؟"
آدمهایی که فدایی شدند برای کس ها و ناکسها،دوست و دشمن فرقی نمیکند...
مهربانی در بند بند وجودشان میجوشد...
همان ها که لقمه ای اگر هست کوچکترینش سهم خودشان میشود...
همان ها که پیرمرد دست فروشی را میبینند ،بغض میکنند
انها که دوست دارند زودتر از پدر و مادر و عزیزان خود بمیرند نکند که داغِ آنها را ببینند
همان ها که حسادت را بلد نیستند و وقتی خبرِ خوش برای دوستانشان میشوند اشک شوق در چشمهایشان حلقه میزند...
آدمهای خوب متهم میشوند به بدی،به شورش را در آوردن
ندانستم که چون خوبند،بدند...
اما هرچه که هست
نابند ،کماند ...
همان ها که آخر داستان،وقتی ترک میشوند با وجود شکسته شدهشان،با اینکه مقصر نیستند
عذر خواهی میکنند و میگویند ببخش اگر حتی مهربانیم اذیتت میکرد،دست خودم نبود...
آدم های خوب
اول داستان محکومند به مرموزی بابت خنده ها و تبسمهاشان...
و آخرش خوبی هایشان رنگ دیوانگی به خود میگیرد و با حرف های این و آنی که میگویند : "خلی به قرآن " "انقدر خوب نباش" میمیرند...
قدیمی ها ندانستند!
خدا آدمهای خوب را زود نمیبرد...
ما آدمهای خوب را زود میکشیم...
#وفا_دوران
در عمیق ترین فکرهایشان،آنجا که دست هیچکس نمیرسد تا از دریای افکارشان بیرونشان بکشد،باز حواسشان به دوستشان هست که دلش نگیرد...
آدمهایی که اشکشان دربیاید اشک در نمیاورند
خوبها وقتی ازشان تعریف میشود متواضعانه تبسم میکنند،در همه حال حالتان را جویایند و به یادتان هستند،حتی اگر وقتی که خطاب کنیدشان : "چطوری بی مرام " باز لبخند مهربانانه شان را میزنند و میگویند "کوتاهی از ماست ، حالا اصل حالت چطوره با مرام ؟"
آدمهایی که فدایی شدند برای کس ها و ناکسها،دوست و دشمن فرقی نمیکند...
مهربانی در بند بند وجودشان میجوشد...
همان ها که لقمه ای اگر هست کوچکترینش سهم خودشان میشود...
همان ها که پیرمرد دست فروشی را میبینند ،بغض میکنند
انها که دوست دارند زودتر از پدر و مادر و عزیزان خود بمیرند نکند که داغِ آنها را ببینند
همان ها که حسادت را بلد نیستند و وقتی خبرِ خوش برای دوستانشان میشوند اشک شوق در چشمهایشان حلقه میزند...
آدمهای خوب متهم میشوند به بدی،به شورش را در آوردن
ندانستم که چون خوبند،بدند...
اما هرچه که هست
نابند ،کماند ...
همان ها که آخر داستان،وقتی ترک میشوند با وجود شکسته شدهشان،با اینکه مقصر نیستند
عذر خواهی میکنند و میگویند ببخش اگر حتی مهربانیم اذیتت میکرد،دست خودم نبود...
آدم های خوب
اول داستان محکومند به مرموزی بابت خنده ها و تبسمهاشان...
و آخرش خوبی هایشان رنگ دیوانگی به خود میگیرد و با حرف های این و آنی که میگویند : "خلی به قرآن " "انقدر خوب نباش" میمیرند...
قدیمی ها ندانستند!
خدا آدمهای خوب را زود نمیبرد...
ما آدمهای خوب را زود میکشیم...
#وفا_دوران
۳.۸k
۲۱ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.