دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست

دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی

ای عشق، تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی، هرچه تو گویی‌ و تو خواهی

#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۱)

هان کجا یکه سوارو ایل سکوند

پرواز نا تمامی در سینه ی دنا خفتآغوش برفی کوه خون از رخ دنا ...

پس از این برف، عیدی هست؟ شایدگل سرخ و سفیدی هست؟ شایدزمستان ...

مرا هزار امید است و هر هزار توییشروع شادی و پایان انتظار توی...

میدانی جاناتو دلیل چشم باز کردن هر صبح منیآرامش این قلب تپند...

‌ای جانِ جانان،نمی‌دانم از کدامین ساعتِ شب یا از کدامین دردِ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط