چرا نهاد روحانیت مهم است
چرا نهاد روحانیت مهم است؟
توی پست قبلی نوشته بودم که «فکر میکنم اهمیت نهاد روحانیت در جامعه آنقدر روشن باشد که نیاز نباشد به بحث روی این بپردازیم که چرا به طلبهها چیزی از خمس تعلق میگیرد و مثلا به دانشجوها تعلق نمیگیرد».
ولی انگار آنقدرها هم که من فکر میکردهام، روشن نبوده است. دوستان زیادی در ذیل مطلب پیشین و در بالاترین و فرندفید، پرسیدهاند که چرا این نهاد را مهمتر از سایر نهادها دانستهام.
اصل و اساس همهی این حرفها، برمیگردد به اسلامی بودن ایران. توی یک کشور اسلامی، مبنا و معیار و ملاک، اسلام است. در نظر داشتن همین مسئله، خیلی از ابهامات را حل میکند.
در یک کشور اسلامی، زنده نگهداشتن مبانی دینی و تلاش برای پیادهسازی دستورات دینی، یک اصل بدیهی و غیرقابل خدشه است. نه فقط کشور اسلامی؛ هر کشوری سعی در زنده نگهداشتن آیینهای خودش را دارد. خصوصا که ما در یک کشور سکولار زندگی نمیکنیم که دین صرفا یک جنبهی فردی داشته باشد.
اگر بدانیم که مبانی عملی و قوانین یک کشور اسلامی، بر اساس آموزههای دینی آن شکل میگیرد، به راحتی به این میرسیم که تبلیغ و آموزش علوم اسلامی، در صدر نیازهای آن کشور است. باید کسانی باشند که به صورت تخصصی به یادگیری و تبلیغ این علوم بپردازند و پویایی آن را با اطلاع از فقه و مقتضیات زمان حفظ کنند.
این سنت آموزش افراد و تبلیغ دین از صدر اسلام تا کنون بوده و پیامبر و ائمه، و حتی خلفا هم افرادی را جهت آموزش احکام دین و قرآن به شهرهای مختلف میفرستادند. قابل توجه دوستانی که وجود حوزه و تعلیمات دینی را بدعت میدانستند!
پس اینکه میگویم اهمیت این نهاد بیشتر است، به همین دلیل است و این مسئله نافی نیاز کشور به علوم دیگر که بعضی از دوستان گفته بودند، نیست
توی پست قبلی نوشته بودم که «فکر میکنم اهمیت نهاد روحانیت در جامعه آنقدر روشن باشد که نیاز نباشد به بحث روی این بپردازیم که چرا به طلبهها چیزی از خمس تعلق میگیرد و مثلا به دانشجوها تعلق نمیگیرد».
ولی انگار آنقدرها هم که من فکر میکردهام، روشن نبوده است. دوستان زیادی در ذیل مطلب پیشین و در بالاترین و فرندفید، پرسیدهاند که چرا این نهاد را مهمتر از سایر نهادها دانستهام.
اصل و اساس همهی این حرفها، برمیگردد به اسلامی بودن ایران. توی یک کشور اسلامی، مبنا و معیار و ملاک، اسلام است. در نظر داشتن همین مسئله، خیلی از ابهامات را حل میکند.
در یک کشور اسلامی، زنده نگهداشتن مبانی دینی و تلاش برای پیادهسازی دستورات دینی، یک اصل بدیهی و غیرقابل خدشه است. نه فقط کشور اسلامی؛ هر کشوری سعی در زنده نگهداشتن آیینهای خودش را دارد. خصوصا که ما در یک کشور سکولار زندگی نمیکنیم که دین صرفا یک جنبهی فردی داشته باشد.
اگر بدانیم که مبانی عملی و قوانین یک کشور اسلامی، بر اساس آموزههای دینی آن شکل میگیرد، به راحتی به این میرسیم که تبلیغ و آموزش علوم اسلامی، در صدر نیازهای آن کشور است. باید کسانی باشند که به صورت تخصصی به یادگیری و تبلیغ این علوم بپردازند و پویایی آن را با اطلاع از فقه و مقتضیات زمان حفظ کنند.
این سنت آموزش افراد و تبلیغ دین از صدر اسلام تا کنون بوده و پیامبر و ائمه، و حتی خلفا هم افرادی را جهت آموزش احکام دین و قرآن به شهرهای مختلف میفرستادند. قابل توجه دوستانی که وجود حوزه و تعلیمات دینی را بدعت میدانستند!
پس اینکه میگویم اهمیت این نهاد بیشتر است، به همین دلیل است و این مسئله نافی نیاز کشور به علوم دیگر که بعضی از دوستان گفته بودند، نیست
- ۴۲۱
- ۱۴ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط