تکپارتی
# تکپارتی
وقتی برا تولدش میخواستی سوپرایزش کنی ولی بهت خیانت میکنه
کاپل ها👈ات و تهیونگ
موقعیت ات ( علامت ات ♡ )
♡ خیلی خوشحالم امروز تولد تهیونگ هست امیدوارم از کادوش خوشش بیاد
با اعضا هماهنگ کردم که ساعت ۹ شب همه اینجا باشن تهیونگ رفته بود کمپانی
ساعت ۹ برمیگشت خونه خیلی استرس داشتم واسه همین زنگ زدم به جین اون همیشه آرومم میکرد البته به عنوان یک دوست و همکار ( ات عضو هشتم بی تی اس هست ) بعد ۳ بوق جواب داد .....
( علامت جین €)
€ سلام ات خوبی چیزی شده ؟
♡نه فقط کمی استرس دارم که تهیونگ از همه چی خوشش میاد یا نه
€خوشش میاد استرس نداشته باش یه لیوان آب بخور و خودتو مشغول کاری کن تا استرس نداشته باشی ولی قبلش به تهیونگ زنگ بزن ببین چه میکنه
♡ باشه ممنون جین
€ خواهش میکنم فعلا
♡ فعلا
♡ قطع کردم و به تهیونگ زنگ زدم یه بار زنگ زدم جواب نداد دوباره زنگ زدم جواب نداد نگران شدم ولی با خودم گفتم شاید سرش مشغوله
موقعیت تهیونگ
یه چند مدته که به ات اهمیت نمیدم نمیدونم چرا ولی یه حسایی نسبت به میکاپ آرتیستم داشتم دختر خوبی بود ولی بازم به پای ات نمیرسید میدونستم قراره سوپرایزم کنه چون هر سال همین کارو میکرد( ات و تهیونگ ۵ سال باهم ازدواج کردن ) تو این پنج سال ات هم باردار نشد شک کردم شاید مشکلی داره ولی زیاد اهمیت ندادم داشتم میرفتم از کمپانی بیرون که آنیا ( میکاپ آرتیست تهیونگ ) جلومو گرفت
(علامت تهیونگ *)
* چیزی شده آنیا
آنیا: نه فقط میخواستم بگم وقت داری با هم حرف بزنی
* اره ولی در مورد چی ؟
آنیا: بریم میگم ، بریم خونه ی من
* باشه بریم
موقعیت ات
دوباره زنگ زدم تهیونگ بازم جواب نداد ایندفعه زنگ زدم جونگ کوک تا ببینم شاید تهیونگ رفته پیشش
( علامت جونگ کوک &)
& سلام ات خوبی
♡ نه خوب نیستم
یهو میزنه زیر گریه
♡ هقققق جونگ کوک بگو که تهیونگ پیشته ازت خواهش میکنم
& نه پیشم نیست چیزی شده ات
♡ چند بار زنگ زدم تهیونگ ولی جوابمو نداد
& شاید سرش شلوغ باشه
♡ نمیدونم میشه تو هم زنگش بزنی
& باش فعلا
♡ فعلا
موقعیت جونگکوک
خیلی دلم برا ات سوخت من قضیه رو میدونستم ولی نمیدونم الان تهیونگ کجاست برا همین بهش زنگ زدم
* الو جونگ کوک خوبییی
& سلام کجایی تهیونگ؟
* بیرونم چطور ؟
& کجای بیرون دقیقا
* اومدم خونه آنیا مشکلی هست
& نه فقط ات خیلی نگرانت بود
* مهم نیست دیگه میخوام با آنیا ازدواج کنم
& چی
تهیونگ قطع کرد
فلش بک موقعی که تهیونگ با آنیا رفت
رسیدن خونه
آنیا : تهیونگ بشین تا برات قهوه بیارم
تو قهوه تهیونگ قرص تحریک کننده ریخته
....
فردا ادامش رو میزارم
وقتی برا تولدش میخواستی سوپرایزش کنی ولی بهت خیانت میکنه
کاپل ها👈ات و تهیونگ
موقعیت ات ( علامت ات ♡ )
♡ خیلی خوشحالم امروز تولد تهیونگ هست امیدوارم از کادوش خوشش بیاد
با اعضا هماهنگ کردم که ساعت ۹ شب همه اینجا باشن تهیونگ رفته بود کمپانی
ساعت ۹ برمیگشت خونه خیلی استرس داشتم واسه همین زنگ زدم به جین اون همیشه آرومم میکرد البته به عنوان یک دوست و همکار ( ات عضو هشتم بی تی اس هست ) بعد ۳ بوق جواب داد .....
( علامت جین €)
€ سلام ات خوبی چیزی شده ؟
♡نه فقط کمی استرس دارم که تهیونگ از همه چی خوشش میاد یا نه
€خوشش میاد استرس نداشته باش یه لیوان آب بخور و خودتو مشغول کاری کن تا استرس نداشته باشی ولی قبلش به تهیونگ زنگ بزن ببین چه میکنه
♡ باشه ممنون جین
€ خواهش میکنم فعلا
♡ فعلا
♡ قطع کردم و به تهیونگ زنگ زدم یه بار زنگ زدم جواب نداد دوباره زنگ زدم جواب نداد نگران شدم ولی با خودم گفتم شاید سرش مشغوله
موقعیت تهیونگ
یه چند مدته که به ات اهمیت نمیدم نمیدونم چرا ولی یه حسایی نسبت به میکاپ آرتیستم داشتم دختر خوبی بود ولی بازم به پای ات نمیرسید میدونستم قراره سوپرایزم کنه چون هر سال همین کارو میکرد( ات و تهیونگ ۵ سال باهم ازدواج کردن ) تو این پنج سال ات هم باردار نشد شک کردم شاید مشکلی داره ولی زیاد اهمیت ندادم داشتم میرفتم از کمپانی بیرون که آنیا ( میکاپ آرتیست تهیونگ ) جلومو گرفت
(علامت تهیونگ *)
* چیزی شده آنیا
آنیا: نه فقط میخواستم بگم وقت داری با هم حرف بزنی
* اره ولی در مورد چی ؟
آنیا: بریم میگم ، بریم خونه ی من
* باشه بریم
موقعیت ات
دوباره زنگ زدم تهیونگ بازم جواب نداد ایندفعه زنگ زدم جونگ کوک تا ببینم شاید تهیونگ رفته پیشش
( علامت جونگ کوک &)
& سلام ات خوبی
♡ نه خوب نیستم
یهو میزنه زیر گریه
♡ هقققق جونگ کوک بگو که تهیونگ پیشته ازت خواهش میکنم
& نه پیشم نیست چیزی شده ات
♡ چند بار زنگ زدم تهیونگ ولی جوابمو نداد
& شاید سرش شلوغ باشه
♡ نمیدونم میشه تو هم زنگش بزنی
& باش فعلا
♡ فعلا
موقعیت جونگکوک
خیلی دلم برا ات سوخت من قضیه رو میدونستم ولی نمیدونم الان تهیونگ کجاست برا همین بهش زنگ زدم
* الو جونگ کوک خوبییی
& سلام کجایی تهیونگ؟
* بیرونم چطور ؟
& کجای بیرون دقیقا
* اومدم خونه آنیا مشکلی هست
& نه فقط ات خیلی نگرانت بود
* مهم نیست دیگه میخوام با آنیا ازدواج کنم
& چی
تهیونگ قطع کرد
فلش بک موقعی که تهیونگ با آنیا رفت
رسیدن خونه
آنیا : تهیونگ بشین تا برات قهوه بیارم
تو قهوه تهیونگ قرص تحریک کننده ریخته
....
فردا ادامش رو میزارم
۶.۰k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.