نامههایت در صندوق پستی من

نامه‌هایت در صندوق پستی من
کبوترانی خانگی‌اند
بی‌تاب خفتن در دست‌هایم

یاس‌هایی سفیدند
به خاطر سفیدی یاس‌ها از تو ممنونم
می‌پرسی در غیابت چه کرده‌ام؟

غیبتت!؟
تو در من بودی!
با چمدانت در پیاده‌روهای ذهنم راه رفته‌‏ای!
ویزای تو پیش من استُ
بلیط سفرت!

ممنوع الخروجی
از مرزهای قلب من
ممنوع الخروجی
از سرزمین احساسم

نامه‌هایت کوهی از یاقوت است
در صندوق پستی من

از بیروت پرسیده بودی
میدان‌ها و قهوه‌خانه‌های بیروت،
بندرها وُ هتل‌ها وُ کشتی‌هایش
همه وُ همه در چشم‌های تو جا دارند!
چشم که ببندی
بیروت گم می‌شود

#نزار_قبانی
دیدگاه ها (۳)

امشب شب احیاست یک دانه ز تسبیح نماز سحرت رایک بار به نام من ...

قدر، باران رحمتی است که در جویبارِ هر فردوهرجمعبه اندازه اوج...

اینک این من که به پای تو در افتادم بازریسمانی کن از آن موی د...

مست بودم، مست عشق و مست نازمردی آمد قلب سنگم را ربودبس که رن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط