تو میروی و نمیرود قرارم از تو

تو می‌روی و نمی‌رود قرارم از تو
زین بیش صبوری که نباشد کارم از تو
چندان به دل شکسته‌ام پیکانی
کاین جا نرسد به هیچ دشواری از تو
هر روز به کوی تو ز بیداد روم
فریاد ز جور تو که بی‌داد از تو
از دست تو پای من از آن شد شادم
بیچاره شدم در ره عشق از تو
روزی که غمت قدم به منزل بنهادم
فریاد ز جور تو که بی‌دادا ز تو
چون سایه به کوی تو فتادم همه عمر
در خاک فتادم در ره عشق از تو
دیدگاه ها (۰)

خوش است حال من این روزها با توسیر نمی‌شوم من ...

در آرامش به منظره می نگریبا دلی دریا زندگی را پیش می بری ب...

به من که بوی تو دارد دلم چه مدهوشم به من که گل به کدامین چمن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط