پارتاول

#پارت_اول
#تو_ستاره_منی

سوار تاکسی شدم و سرم رو تکیه به پنجره دادم.ساختمون ها و چراغ های رنگارنگ تبلیغاتی و بنر ها با سرعت رد میشدن.مردم همه سرشون به کار خودشون بود.فکر کنم از همه بد بخت تر و بی چاره تر تو کل دنیا من بودم . با یاداوری اتفاق امروز بغضم سنگین تر شد.
فلش بک
(بازم دیر شد .نگاهی به ساعت مچیم کردم و با کلافگی موهام رو بهم ریختم . وارد رستوران شدم و فورا لباسام رو عوض کردم می خواستم برم سر کارم که صدای اون عجوزه خپل باعث شد سر جام سیخ بیستم.
-کیم بورام.
از لحنش میشد فهمید که حسابی توپش پره. با تردید به سمتش برگشتم و با سرم تعظیم کوتاهی کردم.
+خیلی خیلی عذر می خوام قربان شما که...
-بله میدونم...پدرت مریضه ...الانم یا بیمارستان بودی یا خواب مونده بودی ...همون بهونه های همیشگی!
سرم و پایین انداختم و گفتم:یه این بار برای اخرین بار من رو ببخشین.
+تو...چطور میتونی بعد از هزارمین بار بگی اخرین بار؟؟؟تو...تو اخراجی بورام
حالت التماس گرفتم و گفتم :خواهش میکنم قربان التماس میکنم...
+همین که گفتم.برو بیرون
با عصبانیت لباسام رو عوض کردم و اون لباس های مسخره رو روی زمین پرت کردم.)
پایان فلش بک
من گارسونش بودم و با اینکه از احوالات پدرم با خبر بود بازم دست از بی رحمی نمیکشید.
با ترمز ماشین جلوی بیمارستان از فکر بیرون اومدم و از ماشین پیاده شدم و سرم رو کمی خم کردم.
+چقدر میشه؟
-5وون
از توی کیفم اون مقدار رو در اوردم و از داخل پنجره بهش دادم و برگشتم به سمت ساختمون بلند بیمارستان.
به بخش اطلاعات رفتم و اجازه ملاقات گرفتم.دستم رو روی دستگیره ی در گذاشتم اما زودتر باز شد و دکتر از اتاق بیرون اومد.
-اوه...شما اینجایید.
+سلام...بله حالش چطوره؟
-خیلی بهتر شده ولی با پیوند قلب میشه گفت که احتمال سلامتیه کاملش بیشتره.
+که اینطورعمل پیوند کی انجام میشه؟
-عجله ای نیس یک ماهه دیگه فرصت هست ...فقط موضوع هزینه عمل.
+هر چقدر باشه پرداخت میکنم مبلغ رو برام بفرستید الان می خوام پدرم رو ببینم.
-بهتره استراحت کنه ...
به سمت شیشه ی بزرگی که میشد داخل اتاق رو کاملا دید رفتم و به پدرم که خوابیده بود خیره شدم. حالا باید چیکار میکردم. از کجا پول می اوردم؟ اگه اتفاقی برای پدرم بیفته هیچ وقت خودم رو نمی بخشم.
قطره ی اشک روی گونه ام سرازیر شد .
صدای زنگ موبایلم بلند شد از توی جیب شلوار جینم بیرونش اوردم و تماس رو وصل کردم.
+اه...ریان چطوری؟
-سلام تو چطوری؟کجایی؟
+بیمارستان
-مگه نباید الان رستوران باشی؟
+داستانش طولانی ولش کن کاری داشتی ؟
-بابا پوکیدم از بس تو خونه بودم بیا بریم بیرون یه کم دور بزنیم.زودباش
بعد هم صدای متمادی بوق...عجب ادم شادی این بشراز هفت دولت ازاده کلا...خوش به حالش پول داره دیگه طبیعی که انقدر حالش روبراهه...
اون همیشه همین طوره کلا اهل خوش گذرونی و اعتقاد داره که مشکلات مثل ابر سیاه میمونن که منتظر جرقه رعد و برقن بعدش بارون میاد و رنگین کمون به روت لبخند میزنه.
دختره ی دیوونه نگفت کجا برم.رفتم بیرون و جلوی در بیمارستان ایستادم که صدای بوق ماشینی که جلوی پام ترمز کرد حواسم رو به خودش جلب کرد.
-چقدر چهرتون واسم اشناس؟؟؟
لبخندی زدم و سوار ماشین شدم:مسخرهههه
خندید و صدای موزیک رو زیاد کرد . پاش رو روی پدال گاز گذاشت و تا اخر فشارش داد.
-جیغ بزن خودت رو ازاد کن
بعد هم جیغ فرا بنفشی کشید .
من از ترس به صندلی تکیه داده بودم و مدام فحش های بدی نثار ریان و امثالش میکردم تا اینکه نزدیکای چراغ قرمز یه پیرمرد لاک پشتی داشت از خیابون رد میشد . جیغی کشیدم که احساس کردم حنجرم الانه که پاره بشه.یک سانتی متری پیرمرد ترمز کرد و سر ما هم یک سانت با شیشه فاصله داشت . با تردید به پیرمرد خیره شدیم که با عصبانیت و ترس داد زد: خاک بر سر جوون ها کنم معلوم نیس حواسشون گذاشت خر ها
با فحش اخر هردو زدیم زیر خنده ومن بریده بریده درحالی که می خندیدم گفتم:احمق خر گاو وحشی روانی ...
با سبز شدن چراغ به راه افتاد و جلوی یه رستوران ترمز کرد.
-خب...بریم ناهار بخوریم.
از ماشین پیاده شدیم و وارد رستوران شدیم . یه موزیک ملایم و ارامشبخش در حال پخش بود. رفتیم روی یه میز دو نفره که نزدیک پنجره بود نشستیم و غذامون رو سفارش دادیم.خیلی طول نکشید که غذاهامون رو اوردن و ما هم مشغول خوردن شدیم. هنوز قاشق دوم رو تو دهنم نذاشته بودم که ریان گفت:آه ...راستی قضیه کارت چیه؟چرا امروز رستوران نبودی؟
+اخراج شدم.
-چی؟؟؟حالا میخوایی چه غلطی بکنی؟ پول عمل بابات چی میشه؟
+نمیدونم.
سکوت بینمون حکم کرده بود نگاهی به ریان کردم که به یه نقطه خیره شده بود و قاشق پر از غذا رو داخل دهنش میکرد نمیدونم به چی فکر میکرد .تا اینکه یکدفعه دو تا دستاش رو بهم کوبوند و گفت:فهمیدم...
با تعجب نگاهش میکردم که
دیدگاه ها (۱)

نام داستان:تو ستاره منی به لاتین:you are me star ژانر :کمدی،...

درسته،میدونم دابل اسی فعلا تو جمع گروه های کیپاپ نیس ؛ولـی د...

کیوت ولی خشن پارت ۶کوک توی ذهنش : وقتی داشتم میومدم بیرون هم...

Blackpinkfictions پارت۲۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط