سیبی که حوا را وسوسه کرد

سیبی که حوا را وسوسه کرد،

به گمانم چیزی بود،

شبیه همین سیب گلوی تو

که طعمش را نچشیده

دلم قنج می رود برای تبعید شدن به آغوشت …

#فرزانه_تقوی
دیدگاه ها (۱۱)

در من کودک غمگینی زندگی میکندهمانقدر غمگین که انگار عروسک مو...

...نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست...مرا افکنده در تنگی ...

بخت...یا تقدیر...یا قسمت...نمی‌دانم کدامهرچه باشد، بودنت خوب...

خراب شود بازار ساعت فروش هاساعتی که با تو بودمچرا پیدا نمیشو...

به یاد روی تو،رو بر حجاز خواهم کرد و روسری تورا جانماز خواهم...

که دلم برای شنیدنِ صدای توو شنیدنِ اسمم از زبان توتنگ شدهبا ...

_چشم هایم خیره به چشم های نوزادی ست که تازه به دنیا آمدههمه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط