(فیک لاو)p5

(فیک لاو)p5


........

اون....اون هیونجین بود داداشم که وقتی من کوچیک بودم رفت آمریکا و اصلا دیگه تا الان ندیدمش راستش واقعا دلم براش تنگ شده بود که گفت:

...........

هیونجین: عزیزم نمیخوای بردارت رو بغلل کنی

ا.ت:(که پریدم بغلش)

ا.ت:کجا بودی تو دلم برات یک ذره شده بود داداشه گلم

هیونجین:منم دلم برات یک ذره شده بود آبجی کوچولو

بچه ها:ا.ت ایشون کیه

ا.ت:اوووووو یادم رفت بگم برادم ناتنیمه(ا.ت ایرانیه و بچگیش مامانش از پدرش جدا میشه و با پدر هیونجین ازداوج میکنه که باهم میشن خواهر و برادر ناتنی)

ا.ت:هیونجین بچه ها

هیونجین: سلام(صمیمی)

ا.ت:بچه ها هیونجین(همه صمیمی)

ا.ت: خب بسه دیگه بیاین بریم یکم رقص تمرین کنیم

همه در حال رقصیدن

.........

خب بیبی گرلام ایندفعه کرم نریختم و جا حساسشو تموم نکردم و ببخشید که کوتاه شد

رقص ا.ت هم میزارم

بای💜🖤