🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
#ازدواج_اجباری
پارت 7
از زبان ا.ت:
فردا صبح بلند شدم مینا رفته بود عمارت خودشون جیمین هم داشت آماده میشد بره شرکت نمیدونم چرا احساس درد بیش از حد میکردم یه چیزی یادم اومد واسه همین رفتم دستشویی دیدم که بله پر*یود شدم به زور از اتاق پد پیدا کردم و کارام رو انجام دادم ، رفتم برای جیمین صبحونه درست کردم و چیدم خودم هم رفتم به کارهای تمیزکاریم برسم ولی واقعا درد داشتم.
ار زبان جیمین:
ا.ت خیلی ساکت بود اومد صبحونه رو برام رو میز چیده و خودش رفت داشتم به حرفای دیروز مینا درباره ا.ت فکر میکردم که دیدم اون واقعا درست میگه ا.ت هیچ تقصیری نداره که یدفعه یادم اومد اون با میا چیکار کرده حالا باید برم از دل میا در بیارم و ازش عذر خواهی کنم ای خدا همش تقصیر اون ا.ت هرزه هست بزودی حساب توام میرسم صبر کن.
جیمین: هوی هرزه کجا مگه بهت اجازه دادم بری؟
ا.ت: (جیمین انقدر بهم گفته بود هرزه دیگه برام عادی شده بود و عادت کرده بودم واسه همین نه بغض کردم نه چیزی رفتم پیشش) بله ارباب
جیمین: امشب میا میاد برا شام و شب رو اینجا میمونه سه روز بعد هم قراره عروسی کنیم امشب رو اینجا رو تمیز میکنی و همه چی رو برا میا آماده میکنی برای عروسی هم از فردا همه چی رو آماده میکنی بهت چیزایی که میگم رو یاد داشت میکنی .
1_ مثل همیشه سالن و اتاق ها خلاصه همه جا از تمیزی شبیه قصر بشه
2_ برا عروسی قراره 200 نفر مهمون بیاد به اندازه اونا براشون غذا درست میکنه غذا ها هم : چلو کباب _ چلو جوجه_ سوپ _ دسر آماده میکنی
3_ برا همشون بطری آب و چیز هایی که لازم دارن فراهم میکنی و راستی آجوما هم نیست که بهت کمک کنه پس خودت تنهایی باید تمام کارها رو انجام بدی هرزه کوچولو(پوزخند )
ا.ت: چش..چشم ارباب(ناراحت و آروم)
جیمین:خوبه(جدی)
ادامه دارد .....
اصکی شما نشانه قدرت ماست💪❌
#ازدواج_اجباری
پارت 7
از زبان ا.ت:
فردا صبح بلند شدم مینا رفته بود عمارت خودشون جیمین هم داشت آماده میشد بره شرکت نمیدونم چرا احساس درد بیش از حد میکردم یه چیزی یادم اومد واسه همین رفتم دستشویی دیدم که بله پر*یود شدم به زور از اتاق پد پیدا کردم و کارام رو انجام دادم ، رفتم برای جیمین صبحونه درست کردم و چیدم خودم هم رفتم به کارهای تمیزکاریم برسم ولی واقعا درد داشتم.
ار زبان جیمین:
ا.ت خیلی ساکت بود اومد صبحونه رو برام رو میز چیده و خودش رفت داشتم به حرفای دیروز مینا درباره ا.ت فکر میکردم که دیدم اون واقعا درست میگه ا.ت هیچ تقصیری نداره که یدفعه یادم اومد اون با میا چیکار کرده حالا باید برم از دل میا در بیارم و ازش عذر خواهی کنم ای خدا همش تقصیر اون ا.ت هرزه هست بزودی حساب توام میرسم صبر کن.
جیمین: هوی هرزه کجا مگه بهت اجازه دادم بری؟
ا.ت: (جیمین انقدر بهم گفته بود هرزه دیگه برام عادی شده بود و عادت کرده بودم واسه همین نه بغض کردم نه چیزی رفتم پیشش) بله ارباب
جیمین: امشب میا میاد برا شام و شب رو اینجا میمونه سه روز بعد هم قراره عروسی کنیم امشب رو اینجا رو تمیز میکنی و همه چی رو برا میا آماده میکنی برای عروسی هم از فردا همه چی رو آماده میکنی بهت چیزایی که میگم رو یاد داشت میکنی .
1_ مثل همیشه سالن و اتاق ها خلاصه همه جا از تمیزی شبیه قصر بشه
2_ برا عروسی قراره 200 نفر مهمون بیاد به اندازه اونا براشون غذا درست میکنه غذا ها هم : چلو کباب _ چلو جوجه_ سوپ _ دسر آماده میکنی
3_ برا همشون بطری آب و چیز هایی که لازم دارن فراهم میکنی و راستی آجوما هم نیست که بهت کمک کنه پس خودت تنهایی باید تمام کارها رو انجام بدی هرزه کوچولو(پوزخند )
ا.ت: چش..چشم ارباب(ناراحت و آروم)
جیمین:خوبه(جدی)
ادامه دارد .....
اصکی شما نشانه قدرت ماست💪❌
۴.۹k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.