یاح یاحححح این پارت ریندو کاوره😂😂
یاح یاحححح این پارت ریندو کاوره😂😂
*سه تا دیوونه؟*
part:3
_________________________________
لیام:ا/ت بگو ببینم اگه دیشب هیچکاری نکردی پس چرا گردنت اینجوریه؟
ا/ت:لیام خیلی مزخرفی درست حرف بزن اَه بیخیال بابا من که میرم سر کلاسم
میخواستم برم که یهو صدای جیغ یکی از دخترا رو شنیدم با لیام سریع رفتیم از پشت مدرسه بیرون که دیدیم ریندو با یه نفر اومده تو مدرسه اون پسره چندان فرقی با خودش نداشت موهاش کوتاه تر از ریندو بود ولی چهرش شبیهش بود موهاش دقیقا هم رنگ ریندو بود و یک چاقو هم توی دستش بود کنارشم یه فرده دیگه ای که موهاش کاملن صورتی بود و گوشه ی لباش زخم هایی خیلی خوشگل بود داشت کنار ریندو راه میرفت
(اِمی:دیگه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم شما ببخشیننن🥲)
با تعجب بهشون داشتم نگا میکردم که میا(همکلاسی ا/ت)اومد و محکم دستمو گرفت و آروممم بهم گف
میا:ایناااا کی ان چرااا انقدری جذاببب خوشگلننن؟
ا/ت:اومم..یکیشون که ریندوئه اون دوتای دیگه رو نمیشناسم
میا:واییییی خیلیییی جذابننن
داشتم با میا حرف میزدم که یهو ریندو با قدم های محکم و بلند اومد سمتم
(اوکی بیام اول براتون یه توضیحی از لباسای ران و ریندو بدم
اوکی ببینین اینجا ران و ریندو لباساشون باهم سته و جفتشون یه دست کت و شلوار خعلییی خوجگل پوشیدن فقط مال ریندو سبز آبیه و مال ران کاملن سرمه ای سانزووو هم یک پیراهن سفید که دکمه هاشو باز گذاشته در این صحنه با یک شلوار لی امیدوارم اوکی شده باشین😂)
همینجوری که ریندو داشت نزدیکم میشد من با قدم های خیلی کوچیک داشتم به عقب میرفتم و دست لیام رو سفت گرفتم ریندو دستشو ورد توی جیب عقبش و یهو یه کُلت از توی جیبش درآورد و زد زیر چونم و فشار دادو سرم رو آورد بالا صورتشو نزدیک صورتم کرد و یه لبخند سرد و کوچیکی زد توی چشماش زل زده بودم و بهش نگاه میکردم
چشمای بنفشش برق میزدن
اسلحه اش رو بیشتر داشت فشار میداد چشمامو روی هم فشردم که همونجا محکم لبامو توی لبای خودش گرفت و مِک زد و بعد چند ثانیه ولم کرد
ریندو:اوی ران این همون دختریه که بهت میگفتم
ران:چقدر ظریفه کاوایی سانزو بیا ببینش
سانزو:بنظرت میتونه کاری که میخوام باهاش بکنمو تحمل کنه؟
ران:باید بتونه وگرنه مجبورش میکنیم:)
ا/ت:دا....دارین درمورد...چی..حرف میزن..میزنین؟
ریندو:وقتی رفتیم خونه میفهمی کاوایی_سان
(اینجا هم سانزو یه لبخند سادیسمی میزنه و تامامم)
*سه تا دیوونه؟*
part:3
_________________________________
لیام:ا/ت بگو ببینم اگه دیشب هیچکاری نکردی پس چرا گردنت اینجوریه؟
ا/ت:لیام خیلی مزخرفی درست حرف بزن اَه بیخیال بابا من که میرم سر کلاسم
میخواستم برم که یهو صدای جیغ یکی از دخترا رو شنیدم با لیام سریع رفتیم از پشت مدرسه بیرون که دیدیم ریندو با یه نفر اومده تو مدرسه اون پسره چندان فرقی با خودش نداشت موهاش کوتاه تر از ریندو بود ولی چهرش شبیهش بود موهاش دقیقا هم رنگ ریندو بود و یک چاقو هم توی دستش بود کنارشم یه فرده دیگه ای که موهاش کاملن صورتی بود و گوشه ی لباش زخم هایی خیلی خوشگل بود داشت کنار ریندو راه میرفت
(اِمی:دیگه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم شما ببخشیننن🥲)
با تعجب بهشون داشتم نگا میکردم که میا(همکلاسی ا/ت)اومد و محکم دستمو گرفت و آروممم بهم گف
میا:ایناااا کی ان چرااا انقدری جذاببب خوشگلننن؟
ا/ت:اومم..یکیشون که ریندوئه اون دوتای دیگه رو نمیشناسم
میا:واییییی خیلیییی جذابننن
داشتم با میا حرف میزدم که یهو ریندو با قدم های محکم و بلند اومد سمتم
(اوکی بیام اول براتون یه توضیحی از لباسای ران و ریندو بدم
اوکی ببینین اینجا ران و ریندو لباساشون باهم سته و جفتشون یه دست کت و شلوار خعلییی خوجگل پوشیدن فقط مال ریندو سبز آبیه و مال ران کاملن سرمه ای سانزووو هم یک پیراهن سفید که دکمه هاشو باز گذاشته در این صحنه با یک شلوار لی امیدوارم اوکی شده باشین😂)
همینجوری که ریندو داشت نزدیکم میشد من با قدم های خیلی کوچیک داشتم به عقب میرفتم و دست لیام رو سفت گرفتم ریندو دستشو ورد توی جیب عقبش و یهو یه کُلت از توی جیبش درآورد و زد زیر چونم و فشار دادو سرم رو آورد بالا صورتشو نزدیک صورتم کرد و یه لبخند سرد و کوچیکی زد توی چشماش زل زده بودم و بهش نگاه میکردم
چشمای بنفشش برق میزدن
اسلحه اش رو بیشتر داشت فشار میداد چشمامو روی هم فشردم که همونجا محکم لبامو توی لبای خودش گرفت و مِک زد و بعد چند ثانیه ولم کرد
ریندو:اوی ران این همون دختریه که بهت میگفتم
ران:چقدر ظریفه کاوایی سانزو بیا ببینش
سانزو:بنظرت میتونه کاری که میخوام باهاش بکنمو تحمل کنه؟
ران:باید بتونه وگرنه مجبورش میکنیم:)
ا/ت:دا....دارین درمورد...چی..حرف میزن..میزنین؟
ریندو:وقتی رفتیم خونه میفهمی کاوایی_سان
(اینجا هم سانزو یه لبخند سادیسمی میزنه و تامامم)
۹.۳k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.