اقا من یه گندی به زندگیم زدم

اقا من یه گندی به زندگیم زدم
منو که دیدین من با روسری ام من هیچ وقت خودم نمیخواستم روسری سرم باشه و من یه چند وقت عه که تنها دوچرخه سواری میکنم من فقط کنجکاوی کردم و روسریم رو برداشتم بعد پدر بزرگ من الان تو بیمارستان عه و عمل پا کرده بماند که خیلی حالم بد بود نشستم و یکم گریه کردم و یهو بابام رو پشتم دیدم الان نمیدونم چه گوهی بخورم الان میشه یزید سرم رو میبره
دیدگاه ها (۶)

یه ایده واسه تولید محتوا بدین

🙂 ولی ما سالمیم

کارهای تابستونی ♡

اولین دیدار

دختر سایه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط