اینو لطفاً توی چنل هاتون نزارید تا فعلا پخش نشه خودم هم ب
اینو لطفاً توی چنل هاتون نزارید تا فعلا پخش نشه خودم هم به این دلیل میزارم که بچه ها زیاد سوال پرسیدن ناشناس پس اگر توی چنلی ببینم برخورد میکنم!
چیزی که میگن تازه از جنا منتشر شده:
-هر دیوانگی منطق خودش را دارد..
سلام دفتر خاطرات؟
اغلب من شروع به ضبط در شما می کنم. و شاید یادداشت های من فقط اتلاف وقت باشد! گرچه نه، اما باز هم گاهی اوقات مرا نجات می دهند، حداقل می توانم روحم را برای کسی بریزم. مدتهاست که از فلوریدا برگشته ایم و خورشید و مردم شاد را آنجا گذاشته ایم. من حاضرم به شما اعتراف کنم که از قبل خسته شده ام و دیگر نمی توانم این کار را انجام دهم.
چطور؟ من نمی دانم. فکر میکنم از اینکه همه من را اذیت میکنند، به آخر میرسند و میخواهند همه چیز را درباره من بدانند خسته شدهام. الان دوره ای رسیده که من تنها هستم، می خواهم تنها باشم. کسی به من دست نمی زند در ابتدا حتی از اینکه دور شدم خوشحال بودم، اما اخیراً متوجه شدم که همه چیز آنطور که به نظر می رسد خوب نیست. مشکل چیه؟ و من چه کار می کنم؟
در اتاقم درس می خوانم، در تاریکی می نشینم، به تاریکی کشیده می شوم. کتاب می خوانم، راه می روم، جایی چیزی می نویسم. اما من فقط با سگم ارتباط برقرار می کنم، زیرا این برای من کافی است. من ساعت ها را در کنار دریا می گذرانم، مخصوصاً زمانی که رعد و برق و باران وجود دارد. من شروع به کشیدن سیگار کردم، فقط حالم را بهتر می کند، اعتیاد نیست. البته بد است، اما این به من بستگی دارد من هنوز نمی خواهم جایی در جمع ظاهر شوم، نمی خواهم از من عکس بگیرند و امثال اینها. این زندگی با اینکه یکی داریم اما دنیا پوسیده است. مگه نه؟ شما عادت ندارید این همه افکار را از من بشنوید، اما این حقیقتی است که من متوجه شدم. زمان، تاریخ، اعداد را گم کردم. هر روز متوجه می شوم که افراد زیادی این دنیا را خراب کرده اند. آنها به خراب شدن ادامه می دهند. انگار داره پوسیده میشه همه چیز در حال حاضر ناامید است، همه چیز از قبل انجام شده است. یه زمانی میخوام تمیزش کنم تا بهتر بشه. از چه طریقی؟ کسانی را که مقصر هستند عذاب بدهند. من دیگر چیزی احساس نمی کنم، دیگر نمی خواهم چیزی را احساس کنم. فکر میکنم این میتواند این ورودی را کامل کند، به زودی میبینید.
#𝗡ew
چیزی که میگن تازه از جنا منتشر شده:
-هر دیوانگی منطق خودش را دارد..
سلام دفتر خاطرات؟
اغلب من شروع به ضبط در شما می کنم. و شاید یادداشت های من فقط اتلاف وقت باشد! گرچه نه، اما باز هم گاهی اوقات مرا نجات می دهند، حداقل می توانم روحم را برای کسی بریزم. مدتهاست که از فلوریدا برگشته ایم و خورشید و مردم شاد را آنجا گذاشته ایم. من حاضرم به شما اعتراف کنم که از قبل خسته شده ام و دیگر نمی توانم این کار را انجام دهم.
چطور؟ من نمی دانم. فکر میکنم از اینکه همه من را اذیت میکنند، به آخر میرسند و میخواهند همه چیز را درباره من بدانند خسته شدهام. الان دوره ای رسیده که من تنها هستم، می خواهم تنها باشم. کسی به من دست نمی زند در ابتدا حتی از اینکه دور شدم خوشحال بودم، اما اخیراً متوجه شدم که همه چیز آنطور که به نظر می رسد خوب نیست. مشکل چیه؟ و من چه کار می کنم؟
در اتاقم درس می خوانم، در تاریکی می نشینم، به تاریکی کشیده می شوم. کتاب می خوانم، راه می روم، جایی چیزی می نویسم. اما من فقط با سگم ارتباط برقرار می کنم، زیرا این برای من کافی است. من ساعت ها را در کنار دریا می گذرانم، مخصوصاً زمانی که رعد و برق و باران وجود دارد. من شروع به کشیدن سیگار کردم، فقط حالم را بهتر می کند، اعتیاد نیست. البته بد است، اما این به من بستگی دارد من هنوز نمی خواهم جایی در جمع ظاهر شوم، نمی خواهم از من عکس بگیرند و امثال اینها. این زندگی با اینکه یکی داریم اما دنیا پوسیده است. مگه نه؟ شما عادت ندارید این همه افکار را از من بشنوید، اما این حقیقتی است که من متوجه شدم. زمان، تاریخ، اعداد را گم کردم. هر روز متوجه می شوم که افراد زیادی این دنیا را خراب کرده اند. آنها به خراب شدن ادامه می دهند. انگار داره پوسیده میشه همه چیز در حال حاضر ناامید است، همه چیز از قبل انجام شده است. یه زمانی میخوام تمیزش کنم تا بهتر بشه. از چه طریقی؟ کسانی را که مقصر هستند عذاب بدهند. من دیگر چیزی احساس نمی کنم، دیگر نمی خواهم چیزی را احساس کنم. فکر میکنم این میتواند این ورودی را کامل کند، به زودی میبینید.
#𝗡ew
۵.۶k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.