بی اختیار

بی اختیار
دست هایش را گرفتم !
ضربانم تندتر از همیشه میزد
جور دیگری نگاهم می کرد،
به گمانم به دنیا آمده بود که ویران کند بنیان مرا ...♥ ️
دیدگاه ها (۲)

گرچه اشوبم ولی ارامش جان مرا... شانه های محکمتحتما کفایت میک...

💎 🌈 🍭

گر بگویمبا خیالت تا کجاها رفته اممردمان این زمانه سنگسارم می...

فرقی نداردچه ساعت از شبانه روز باشدصدایت را که می شنومخورشید...

پارت دوم

-صدای گریه ی کودکی می آمد... دختر جوانی آمد کودک را در آغوش...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط