چقدر ناگهان هوس کردم

.
چقدر ناگهان هوس کردم
طعم آن چای قند پهلو را
.
.
وقتی می بینم خیلی از آشنایان و دوستان به دیدار آقا می رن من هنوز یکبار هم ایشون رو از نزدیک ندیدم حالم گرفته میشه
:-(
دیدگاه ها (۲)

چی میگه؟پ.ن پوریا گفتش بریم درست کنیم , او در اراک و من در د...

.مرهم نهاد دست تو بر زخم کاری ام.پ.ن ادیت بای می

.میرسی زل میزنم در چشمهای میشی ات

هیهات اگر از پای بنشینیمتا زمانی که پرچم الله اکبر در آن سر ...

وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد،...

سناریو انهایپن

(ویو جیگو)سرمو برگردوندم و یهو ماشین کای رو ندیدم و فکر کردم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط