part

part:⁴⁵
_____________________________________
تهیونگ: ج.نده بازی هم خوب چیزیه ها

تهیونگ موهای هارین رو ول کرد و هارین پاشد لباساشو تکوند

هارین: واقعا که

و رفت تو اتاقش

(فردا)

تهیونگ " خسته از شرکت برگشته بودم رفتم تو اتاقم چپ راست نگاه انداختم دیدیم می چا نیست

تهیونگ: می چا میچا کجایی کارا دارم

تهیونگ " حتما رفته پایین پله هارو طی کردم رفتم سمت جیمین که توی پذیرایی بود

تهیونگ: می چا رو ندیدی؟
جیمین :نه
تهیونگ :یعنی کجاست
جیمین: گم شده؟
تهیونگ: نه
جیمین: خب نگران نباش حتما رفته بیرون
تهیونگ: نه اون بدون اجازه من جایی نمیره
جیمین: از هارین بپرس شاید اون بدونه

تهیونگ و جیمین رفتن سمت اتاق هارین و بعد سه یار در زدن هارین در باز کرد

هارین: چیزی شده؟
تهیونگ: می چا اینجاست؟
هارین: نه
تهیونگ: نمیدونم کجاست
هارین: نمیدونم
تهیونگ: یعنی چی نمیدونی ناسلامتی خواهرشی
هارین: نمیدونم خب
جیمین: کای ... ممکنه کار کای باشه
تهیونگ: راه بیوفت بریم


تهیونگ و جیمین رفتن سمت پارکینگ و سوار ماشین شدن و راه افتادن سمت خونه ی کای و در زدن و کای در باز کرد

کای: کیم تهیونگ؟ (تعجب)

تهیونگ یقه ی کای رو گرفت و چسبوندش به دیوار

تهیونگ: بگو با می چا چیکار کردی
کای: می چا دیگه کیه ول کن

تهیونگ روبه جیمین: برو خونه رو بگرد

جیمین: باشه

ادامه دارد...🖤
بچها حالتون خوبع؟ سالمید؟
دیدگاه ها (۶)

part:⁴⁶_____________________________________تهیونگ: حرف بزنک...

part:⁴⁷_________________________یونا" سرمو گرفتم بالا و با چ...

یه چند روز نیستم برمیگردم بای

part:⁴⁴_____________________________________(1 شب)همه داخل پ...

قهر من

#رویای #جوانی#پارت_۱۳_ بدبخت شدم . دیگه بچه ها نمیزارن تو گر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط